گذار از مرجعیت به رهبریت

شاید بتوان جریان شیعی را در اسلام، سیاسی ترین تفکر و اندیشه در میان جریان ها و مذاهب اسلامی بر شمرد؛ زیرا خاستگاه این جریان به مساله خلافت باز می گردد که مساله رهبری نظام سیاسی در اندیشه سیاسی اسلامی است.

جریان شیعی هر چند که پیش از سقیفه با اشارات، کنایات و تصریحات پیامبر(ص) به ویژه در غدیر خم، شکل گرفته و وجود داشت، ولی در سقیفه و جریانات پس از آن و مخالفت امیرمومنان علی(ع) و بنی هاشم، به عنوان گفتمان رقیب خلافت انتخابی در عرصه سیاسی دولت اسلامی مطرح می شود و با نظریه نظام ولایی خود را از جریان خلافت انتخابی و قبیله گی قریش جدا و باز تعریف می کند.

نظام سیاسی ولایی، در طول عصر حضور امامان معصوم در سه سده می کوشد تا از لحاظ نظری و کلامی خود را تبیین کند و در برخی از دوره ها به نظریه نظام سیاسی ولایی، عینیت بخشد. هر چند که نتوانست در این تجلیات خویش، چنان که بایسته و شایسته است، نظام سیاسی ولایی را به جامعه اسلامی نشان دهد و معرفی نماید ولی برخی از محورهای اساسی این تفکر سیاسی و اندیشه اسلامی توانست در مدتی کوتاه این را اثبات کند که محور نظام ولایی، بر عدالت جامع و فراگیری است که حتی مدعیان دین و ایمان را توان همراهی با آن نیست. این گونه است که نزدیک ترین یاران فکری و نظری حضرت امیرمومنان علی(ع) در مقام عمل از عدالت دولت ولایی سر باز می زنند و به مخالفت و حتی جنگ با آن می پردازند.

در این دوره تلاش جریان شیعی بر این بود تا مساله امامت و ولایت الهی و انتصابی را از نظر کلامی در جامعه اسلامی باز تعریف نماید و آن را در برابر گفتمان حاکم سنی، به عنوان رقیب مطرح کند. از این روست که جنبه نظری و کلامی مباحث بر جنبه های دیگر می چربد.

این مساله ادامه می یابد تا این که امام باقر و صادق(ع) در یک فضای باز سیاسی به دنبال بحران مشروعیت دولت اموی و جنگ های داخلی علیه آن، توانستند به جنبه های دیگر نظریه نظام سیاسی ولایی بپردازند و افزون بر تبیین کامل کلامی و اعتقادی این نظریه قرآنی و وحیانی، ابعاد فقهی و قانونی نظام را تبیین و تحلیل کنند.

در حوزه عمل سیاسی نیز با ایجاد دانشگاه علمی – کاربردی، گروه های متشکل و سازمان یافته ای را به عنوان کادرهای نظام سیاسی ولایی در سرتاسر عالم اسلامی آن روز پدید آورند و نظام وکالت شیعی را ایجاد و گسترش دهند.

از آن جایی که فلسفه مشروعیت نظام خلافت انتخابی و قبیله ای که در عصر اموی به خلافت موروثی و سلطنتی کسرایی تبدیل شده بود، مباحث کلامی سنی بود، جریان شیعی فلسفه مشروعیت نظام ولایی را تبیین می کند و در برابر قوانین و مقررات نظام سیاسی سنی، قوانین و مقررات نظام سیاسی ولایی را بیان می کنند. بسیاری از این مباحث کلامی و قوانین و مقرراتی که از سوی امامان معصوم(ع) در این عصر بیان می شود، ناظر به مباحث کلامی و قوانین دولت و گفتمان سنی است. از این روست که برخی از جمله آیت الله برجرودی به یک معنا کلام و فقه شیعی را حاشیه و ناظر بر کلام و فقه سنی می داند. این بدان معناست که برای درک و فهم کامل و تمام کلام و فقه شیعی می بایست، گفتمان حاکم تحلیل و تبیین شود. از این جاست که بزرگ ترین دانشمندان شیعی کسانی هستند که به کلام و فقه مقارن توجه داشته و بدان پرداخته اند.

در دوره های متاخرتر، تلاش بر آن بود تا نظام وکالتی که در عصر گذار از دولت اموی به عباسی ایجاد شده بود، تقویت و گسترش یابد. در این دوره وکلای امامان(ع) تنها به حوزه مباحث اعتقادی و کلامی بسنده نمی کردند بلکه به حوزه قوانین و مقررات نیز توجه داشتند. این گونه است که برخی از وکیلان مامور می شوند در مسجد نشسته و به فقه و قوانین نظام ولایی فتوا دهند و به نقد و تحلیل قوانین و فقه دولت خلافتی بپردازند. این در حالی است که بخشی دیگر ماموریت می یابند تا هم چنان مشروعیت نظام خلافتی حاکم را با مباحث کلامی و اعتقادی به چالش بکشانند. در این باره می توان به نمونه های تاریخی چون زراره و یونس در فقه و هشام در کلام و اعتقادات اشاره کرد.

در همین دوره تحول و تطور جریان شیعی است که نظام وکالت ماموریت جمع آوری خمس و دیگر وجوهات شرعی را به عهده می گیرد تا دستگاه و نظام ولایی بتواند، تشکیلات منسجم تر و قوی تری را ایجاد کند. آثار این حرکت موجب می شود تا دولت هارون رشید به خشم آید و امام موسی کاظم(ع) را به مدت 7 تا 14 سال به سیاه چال افکند و هر گونه ارتباط میان امام و امت را از میان بردارد.

تاثیرات این حرکت چنان است که در دوره مامون، دولت عباسی ناچار می شود تا برای مدیریت و مهار جریان شیعی و پیروان نظام ولایی و مشروعیت آن، امام علی بن موسی الرضا(ع) را به ولایت عهدی خود برگزیند تا این گونه نظام خلافت نامشروع سلطنتی و قبیله ای خود را مشروعیت بخشد. با این همه رفتارهای و کنش ها و واکنش های امام (ع) موجب می شود تا بر خلاف خواسته و اهداف مامون، جریان شیعی قوی تر و منسجم تر شود و از یک حرکت زیرزمینی و کوچک به یک حرکت آشکار و رقیب جدی تبدیل شود به گونه ای که جریان خلافت نتواند مهار جریان شیعی را جز به بازداشت خانگی رهبران و امامان آن در لشکرگاه های سامراء مدیریت نماید. این گونه است که از نظر مشروعیت رسواتر از پیش می شود و در هر گوشه ای نظام خلافت به چالش کشیده می شود.

تطور و تحول اندیشه سیاسی شیعی در عصر غیبت

با آغاز عصر غیبت، عملا مدیریت جریان شیعی به دست فقهیان می افتد. در این دوره فقیهان می کوشند تا با حفظ نظام وکالت که اکنون به شکلی سازمان یافته تر در ابعاد گوناگون فعالیت می کردند، آن را در همه جهات تقویت کنند. عصر کوتاه نیابت خاص با چهار نایب موجب شد تا کادرهای متخصص مدیریت جریان شیعی را به دست گیرند. پس از آن فقیهان در قالب نیابت عمومی همان روند رو به رشد را ادامه می دهند.

در دو حوزه کلامی و فقهی، تلاش های جدی برای تبیین نظام ولایی صورت می گیرد و فقهیان بزرگی چون شیخ طوسی پدید می آیند و حوزه های شیعی در بغداد، نجف و ری و قم می کوشد تا ابعاد نظری نظام ولایی را برای شیعیان به شکل باز و روشن تر تبیین و تحلیل نمایند و توصیه های برای مدیریت تشکیلات شیعی بیان کنند.

در این دوره عصر مجتهدین به معنای واقعی پدید می آید که در بسیاری از موارد در مقام افتا و حتی قضا می نشیند و به داوری و حکم قضایی در نزاع های برخاسته در میان شیعیان می پردازند.

مهم ترین تحول در اندیشه سیاسی شیعی زمانی رخ می دهد که برخی از شیعیان قدرت را در بغداد به دست می گیرند و می کوشند تا دولت اعتقادی شیعی را به وجود آورند. دولت های علویان مازندران و سپس دولت آل بویه در بغداد را می توان نمونه های از دولت های اعتقادی شیعی معرفی کرد.

با این همه دولت های موجود شیعی که برخاسته از تشکیلات وکلاء بود، نتوانست دولت فقهی شیعی را نیز پدید آورد. از این روست که هم چنان دولت های شیعی موجود به مباحث کلامی توجه داشتند.

دومین تحول بزرگ، معاصر دولت عثمانی در خراسان رخ داد. در این زمان علی بن موید سربداری بر آن شد تا افزون بر دولت اعتقادی شیعی، دولت فقهی شیعی را نیز ایجاد کند. این گونه شد که از شهید اول خواست تا از لبنان عثمانی به ایران و خراسان آید و به عنوان مجتهد شیعی و نایب عام امام زمان(عج) دولت شیعی را با نظام و قوانین و مقررات شیعی مدیریت و رهبری نماید.

هر چند که شرایط برای این تحول به طور کامل مهیا نبود، ولی وی توانست با نگارش نخستین قانون اساسی بر اساس تفکر سیاسی و نظام ولایی ، زمینه را برای تحولات و تطورات آینده فراهم آورد. لمعه دمشقیه را شاید بتوان مهم ترین تحول در نگارش فقه شیعی نیز دانست، زیرا محور تمام احکام و قوانین آن، حاکم شرعی است که مجتهد و فقیه است و همین مجتهد و فقیه است که به نظام سیاسی مشروعیت می بخشد.

شاید بتوان این دوره را به دوره درخواست های بنی اسرائیل از پیامبرانشان همانند دانست که خواهان ایجاد حکومت و ملک ویژه یهودیان بودند.

چنان که گفته شد، شرایط برای این تحول از لحاظ نظری و فکری فراهم بود ولی از لحاظ عملی شرایط چنین تحول بزرگ فراهم نبود. مدت یک سده یا بیش تر به درازا کشید تا این که زمینه برای ایجاد نظام سیاسی ولایی بر اساس اندیشه های شیعی با ترکیب شاه و فقیه فراهم آمد.

سومین تحول عظیم را در عصر صفوی شاهد هستیم. در این دوره است که نظام اعتقادی و فقهی شیعی در شکل حکومت خود را نشان می دهد. فقهیان این عصر دیگر تنها مجتهد و فقیه نیستند بلکه دارای ولایتی هستند که از سوی معصومان(ع) به ایشان تنفیذ شده است و از آن به نیابت و ولایت عامه تعبیر می شود.

این دوره و عصر را می بایست همانند دوره طالوت دانست؛ زیرا در این دوره چنان که قرآن گزارش می کند، قدرت در اختیار ملک و شاهی است که زیر نظر مستقیم پیامبری فعالیت می کند. محقق کرکی در این عصر از مهم ترین فقیهان شیعی است که در نقش پیامبری و امام مجوز مشروعیت دولت های شیعی را صادر می کند و حکومت ترکیبی فقیه + شاه همانند عصر طالوت ایجاد می شود.

این دوره تا عصر امام خمینی (قده) ادامه می یابد. در این دوره است که تحولات عظیمی که در دولت های صفوی و افشاری و قاجاری می افتد، زمینه را برای گذار از عصر فقهیان مرجع به فقیه رهبر و ولی فقیه مطلق فراهم می آورد.

دیدیم که فقهیان در یک فرآیندی از روایت گران به وکیلان می رسند و سپس از مجتهدان به صاحبان ولایت تغییر چهره می دهند. البته در دوره ای که مجتهدان به عنوان صاحبان واقعی ولایت می باشند و از نیابت عام در این حوزه برخوردار می باشند، به شکلی مرجعیت دارند که حتی شاه و ملک می بایست برای مشروعیت خویش به ایشان رجوع کند. در آغاز دوره مرجعیت، مراجع متعددی بودند که ولایت و نیابت داشتند، ولی در یک فرآیندی به مرجعیت مطلق و فراگیر می رسند که نمونه بارز آن را می توان در میرزای بزرگ شیرازی صاحب فتوای مشهور علیه کمپانی رژی دید.

مرجعیت مطلق، هر چند که اجتهاد دیگر فقهیان را می پذیرد ولی اجازه نمی دهد تا در مسایل اجتماعی و کلان وارد شوند، بلکه این مرجعیت مطلق است که در همه حوزه ها از نظامی و اقتصادی گرفته تا موارد دیگر ، فرمان صادر می کند. دیگر سخن از اجتهاد و فتوا نیست بلکه سخن از فرمان است؛ چنان که دیگر تنها مسایل فردی با احتیاط های بسیاری نیست بلکه فرمان های شاهانه و مقتدرانه ای است که حتی ملک و شاه را تحت تاثیر اراده خود قرار می دهد.

گذار از مراجع به مرجعیت مطلق بسیار سخت و توانفرسا بود ولی به سبب افزایش دامنه وسیع اختیارات و حوزه عمل، بسیاری از مراجع خواسته و ناخواسته بر اساس فرمان امامان(ع) خود را ملزم به اطاعت می دیدند. در این دوره بسیاری از مراجع در کشورهای دیگر تابع مرجعیت مطلق بودند.

در همین دوره دیگر، مرجعیت خاص کشور و شهر و مانند آن نبود بلکه همه شیعیان جهان را در بر می گرفت. به این معنا که مرجعیت مطلق دایره نفوذش به همه کشورها و شیعیان جهان کشیده شده بود.

مرحله ای که امام خمینی (ره) بنیانگذار آن بود، گذار از مرجعیت مطلق به رهبری و سپس رهبری مطلق و ولایت مطلق بر جهان است. امام خمینی با تشکیل حکومت اسلامی بر اساس ولایت فقیه، همانند دولت داودی و سلیمانی عمل کرد. در این دوره است که شاه و فقیه یکی می شوند؛ چنان که حضرت داود(ع) هم پیامبر و هم شاه و قاضی و حاکم بود. در اواخر عصر خمینی و آغاز عصر خامنه ای ، رهبریت فقیه به همه جهان تشیع با مرکزیت جمهوری اسلامی کشیده می شود. از این لحاظ می توان آن را همانند عصر حکومت جهانی حضرت سلیمان نبی(ع) دانست. از این جاست که رهبران شیعه در همه جای جهان هم چون سید حسن نصرالله رهبر حزب الله به صراحت اعلام می دارد که حضرت آیت ا لله امام خامنه ای (مدظله العالی) مقتدا و ولی فقیه اوست و کسانی دیگر در هند و پاکستان و نیجریه و اروپا و آمریکا هم چون او این معنا را مورد تاکید قرار می دهند.

گذار سخت از مرجعیت مطلق به رهبریت جهانی مطلق

هر چند دوران گذار از هر یک از مراحل گذشته برای بسیاری سخت و دشوار بوده است، ولی بی گمان گذار از مرجعیت مطلق به رهبری مطلق و جهانی سخت تر و دشوارتر است.

با نگاهی به عصر وکیلان می بینیم که افرادی چون ابو حمزه بطائنی و فرزند علی حاضر نمی شوند تا امامت علی بن موسی الرضا (ع) را بپذیرند؛ زیرا در زمانی که امام موسی(ع) در زندان بود، وجوهات و اموال کلانی در نزد ایشان گرد آمده بود. از این روست که مدعی وقف شدند و به نام واقفیه در تاریخ شیعی معروف گشتند. ایشان حاضر نبودند تا از مقام ومنزلت و ثروت خویش چشم پوشند.

در زمانی که هر یک از مراجع خود به عنوان نایب الامام (عج) مدیریت و مرجعیت و وکالت داشت، قدرت و ثروت و امتیازاتی ایجاد می شود که اشخاص حاضر نیستند با آن کنار آیند. این گونه است که مقام و ثروت نمی گذارد تا با مرجعیت مطلق کنار آیند. اما شرایط به هر حال به گونه ای عمل می کند که اگر ایشان نخواهند همراه شوند از سوی امام(عج) و مومنان کنار زده می شوند.

اکنون در عصر ولایت فقیه مشروعیت هر اقدام متوقف به فرمان اوست. بنابراین هر کسی بخواهد مشروعیت خود را حفظ کند می بایست با این ولایت مطلق فقیه که به شکل رهبری مطلق و جهانی عمل می کند کنار آید؛ زیرا این حرکت است که می تواند زمینه ساز دولت جهانی امام زمان(عج) و رهبری مطلق او باشد.

اکنون شیعیان جهان نیازمند آن هستند تا رهبری در قامت ولایت مطلق فقیه، مدیریت جهانی شیعه را در نظام سیاسی ولایی تجربه کند. بنابراین همان گونه که تا دیروز هر کسی ولایت می یافت و به عنوان حاکم شرعی ، حدود و دیات و تعزیرات را اجرا می کرد و یا حکم به رمضان و یا عید فطر و رمضان می داد، دارای ولایت بود و همه مراجع و فقهیان لازم به اطاعت و تبیعت از حاکم شرع بودند، اکنون نیز می بایست همه خود را در اختیار رهبری جهانی گذارند و حکم جهانی او را به اجرا در آورند و مخالفت با ایشان یا مصادره وجوهات شرعی بی اذن ایشان می تواند به عنوان مخالفت با امام زمان(عج) تلقی شود.

دیگر زمان آن است که وجوهات در دست رهبر جهانی و ولی فقیه قرار گیرد و دیگران در حدود همان وکیلان ایشان عمل کنند. هر چند که چنین گذاری برای بسیاری سخت و دشوار است ؛ چنان که با حضور امام زمان(عج) برای بسیاری پذیرش ولایت ایشان دشوار می شود و تن به ولایت نمی دهند و می خواهند هم چون ابوحمزه بطائنی وقف کنند. بی گمان یهودیان مدینه در انتظار پیامبر آخرالزمان (ص) بودند ولی به خاطر از دست دادن ثروت و قدرت و امتیازات دنیوی حاضر به پذیرش رسالت و ولایت ایشان نشدند. نشود که ما نیز این گونه سخت با ولایت فقیه مطلق و در آینده با ولایت امام زمان(عج) کنار آییم و یا به مخالفت با ایشان برخیزیم.

این بحث به همین جا ختم نمی شود و مطالب دیگری است که در فرصتی دیگر با ادله و شواهد قرانی و فقهی و روایی و تاریخی پی گرفته می شود.

عاشوراء فی السنغال

کان یوم عاشوراء فی السنغال یوم فرح و احتفال اما الان فتغیر و صار یوم عزاء و ماساة ذلك لإستشهاد سبط الرسول(ص) سيدنا الحسين بن علي بن ابي طالب(ع) و ابن فاطمة الزهراء(س) و محمد بن عبدالله(ص) سید شباب اهل الجنة.
قد قام علماء البلد ضد التصرفات الجاهلیة التی کانت یتمارسون الناس جهالة ای ضد هذه البدع التی یتصرف بها المسلمون فی عاشوراء فی السنغال ؛ لذلک کان یدعو العلماء جمیع المسلمین ان یراجعوا بسیرة النبویة الشریفة و لایتوارطوا فی هذه الشبهات و البدع. قد قام الشریف محمد الشاهدی بمبادرة ضد هذه البدعة فی السنغال و اجابه العلماء و وافقوه علی تلک المبادرة. فیمایلی یاتی نصوص رسالات العلماء فی هذه المناسبة و ردودهم.
نص رسالة الشریف محمد الشاهدی الرضوی الی الشیوخ السنغالی و ردودهم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، ثم الصلاة و السلام علی اشرف الخلق و اعز المرسلین سیدنا و نبینا محمد و علی آله الطیبین الطاهرین و اصحابه الکرام المیامین و من تبعهم باحسان الی یوم الدین.
سماحة‌ العلامة الشيخ الحاج بو محمد كونتا، الخليفة العام للطريقة القادرية في السنغال،
السلام عليكم و رحمة الله تعالي و بركاته،
أما بعد فإنه نظرا إلي أن اليوم العاشر من شهر المحرم الحرام هو اليوم الذي أستشهد فيه سبط الرسول الأكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) الإمام الحسين بن علي بن أبي طالب (ع) في السنة 61 الهجرية، و إلي أن المسلمين كلهم يحبون آل الرسول(ص) و يكنون لهم إحتراما خاصا، فهل يجوز للمسلمين أن يحيوه بالأفراح التي نراهم يقومون بها في مثل هذا اليوم في كل سنة، أفيدونا أفادكم الله تعالي.
السید محمد الشاهدی الرضوی
مدیر حوزة الرسول الاکرم (ص) فی مدینة دکار
يوم الخميس 26 رمضان 1427
نص الاجابة من الحاج مام بومحمد کونتا الخلیفة العام للطائفة
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله الذي بنعمته تتم الصالحات والصلاة و السلام علي أشرف خلقه سيدنا محمد بن عبد الله و اله الطاهرين و أصحابه الهداة الميامين.
و بعد:
السلام عليكم و رحمة الله تعالي و بركاته
إن ليوم عاشوراء من شهر المحرم الحرام من الأهمية ما لا يخفي علي أحد من المسلمين، حيث أنه يمثل أكبر مأساة انسانية عرفها التاريخ البشري، و ذلك لإستشهاد سبط الرسول(ص) سيدنا الحسين بن علي بن ابي طالب.
و علي هذا لا ينبغي أن يكون هذا اليوم يوم فرح و إحتفال، بل يجب علي المسلمين أن يخلدوه بكل ما يستحقه من خشوع و تضرع إلي العلي القدير و صلوات علي رسول الانسانية سيدنا محمد صلي الله عليه و آله و صحبه و سلم.
السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
الحاج مام بو محمد كونتا

نص الاجابة الشریف الشیخ محی الدین ابن العربی حیدره ابن شیخنا الشیخ محفوظ الخلیفة العام المحفوظی
بسم الله الرحمن الرحیم
احییکم بتحیة اسلامیة تحیة من عندالله سبحانه و تعالی مبارکة و اسال الله الباری ان یطیل عمرنا جمیعا بالعافیة و السعادة و التوفیق فی الدارین بمحمد و آله الطیبین الطاهرین.
و بعد: انه لشوق عظیم ان اجیب سماحتکم تلک الرسالة المحزونة التی ارسلتها الی ، الا و هی رسالة تتکلم عن مصیبة الکبری التی وقعت علی امة الاسلام برمتها و اهل بیت النبویة خاصة ، هی قتل جدنا الحسین و ابناء اخیه الحسین علیهما السلام الذین قد تواترت النصوص الواردة عن الرسول (ص) بشانهما و هی تعلن فضلهما و مکانتهما فی دنیا الرسالة و الامة.
منها حیث قال النبی (ص): من احب الحسن و الحسین احببته و من احبتته احبه الله و من احبه الله عز و جل ادخله الجنة و من ابغضهما ابغضته و من ابغضته ابغضه الله و من ابغضه الله خلده فی النار.
و ایضا ان النبی(ص) لما ولد حسینا قد وضعه فی حجرته و بکی و قال (ص) تقتله الفئة الباغیة من بعدی لاینالهم شفاعتی..
و قال (ص) ایضا: ان قتل الحسین حرارة فی قلوب المومنین لاتبرد ابدا.
کل هذه الاحادیث یدل عل حزنه و اهتمامه و انه سیقتله مظلوما و سیحرر ذلک قلوب کل من کان مومنا الی یوم الدین. و الرسول هو افضل خلق الله و اعز المرسلین فکیف لایکون حزنه حزننا و بکاوه بکاونا ان کنا متبعین بسنته الشریفة و السنة لاتکون الا اتباع الرسول (ص) فی جمیع تصرفاته و قولیا و فعلیا و تکراریا کقوله تعالی " قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم"
لذلک لاینبغی لمسلم مومن ان یجعل یوم قتل سبط الرسول الاعظم صلی الله علیه و آله و سلم یوم فرحة و برکته و عیده، بل نحن فی الاوائل ما کنا نعرف هذه البدع الذی یتصرف بها المسلمون فی عاشوراء و لا نعرف لماذا یتصرفون بتلک التصرفات.
لذلک ندعوا جمیع المسلمین ان یراجعوا بسیرة النبویة الشریفة الحقیقة لان لایتوارطوا فی الشبهات.
وفی الختام نسال الله جل و علی ان یهدی جمیع المسلمین بهدایة النبی المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته و دمتم بخیر
الشریف الشیخ محیی الدین خلیفة عامة المحفوظی ابن العربی فی دار سلام جلول.

اما اجابة الشیخ منتقی تال الخلیفة العام للشیخ عمر الفوتی تال و رئیس رابطة علماء الاسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
والصلاة و السلام علی اشرف الخلق و اعز المرسلین سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و صحبه المیامین و من تبعهم باحسان الی یوم الدین.
بمناسبة حلول شهر المحرم الحرام علی الامة الاسلامیة و نظرا لما یقوم بها بعض المفرطین من الاعمال التی لامکانة لها فی القرآن و السنة ، فاننا نتدد بها و نعارضها بشدة.
اما اذا کان الناس یجتمعون بذکر الله و عبادته و اظهار حبهم برسول الله صلی الله علیه و سلم و اهل بیته و مواساتهم بما حل علیهم فی الیوم العاشر فنحن نستحسن به و نحث علیه .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
من اخیکم فی الله
الشیخ محمد المدنی تال
المنسق العام لرابطة علماء الاسلام فی السنغال
نیابة عن الشیخ منتقی بن احمد الخلیفة العام للشیخ عمر الفوتی تال و رئیس الرابطة

يكي از شيوه هاي جنگي، جنگ نرم است كه جنگ رواني شاخه اي از آن به شمار مي آيد. در جنگ نرم، به جاي ابزارهاي جنگي متعارف چون توپ و تانك، از ابزارهاي فرهنگي تاثيرگذار بر فكر وانديشه و عواطف و احساسات انساني بهره گرفته مي شود.

با نگاهي به جريان شناسي جنگ نرم مي توان گفت كه اين شيوه جنگي، از ديرباز مورد استفاده قرار گرفته و همواره از سوي انسان ها در جنگ ها به عنوان يك ساز و كار موثر مورد توجه بوده است. تنها تفاوتي كه مي توان در ميان جنگ هاي نرم در دوران گذشته و عصر معاصر يافت، تفاوت در ابزارها و روشهاي آن است و اصولا بهره گيري از هر نوع ابزاري در جنگ نرم بر اين پايه و محور قرار مي گيرد كه بر انديشه و احساسات مخاطب تاثيرگذاشته و او را مرعوب خود سازد و بي آن كه واكنشي از خود نشان دهد، تسليم دشمن شده و يا در مسير خواسته هاي او گام بردارد.

براساس اين فرضيه مي توان به سراغ آموزه هاي قرآني رفت و تحليل قرآن را از جنگ نرم و مسايل و مباحث مربوط به آن را استخراج كرد. نويسنده در اين مطلب با توجه به چنين پيش فرضي به سراغ آيات قرآني رفته تا نگرش قرآن را در اين موضوع ارائه دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

ادامه مطلب…

اطاعت از ولايت؛ چرا و چگونه؟

imam_ali_1 ولايت به يك معنا بنياد هستي است؛ زيرا رابطه درست و راستين ميان خدا و خلق در ولايت، معنا و مفهوم مي يابد. هركسي با تبيين موقعيت و سلوك خويش نشان مي دهد تا چه اندازه در مقام قرب و يا بعد از خداوند نشسته است. از اين رو مفاهيم ديگري چون اطاعت و طغيان، كمال و نقصان، ايمان و كفر، حب و بغض و مانند آن متأثر از ولايت خود را نشان مي دهد و ارزيابي مي شود.

يكي از راه هاي سنجش ميزان و سطح ولايت پذيري چنان كه گفته شد، اطاعت و طغيان است؛ از اين رو هرگاه سخن از ولايت و درجات و سطوح مختلف آن مي شود، از ميزان اطاعت پذيري آن سخن به ميان مي آيد. نويسنده در اين مطلب كوشيده است تا تحليل و تبيين قرآن را نسبت به چرايي و چگونگي اطاعت از ولي الله را ارائه دهد و نسبت آن را با مسايل روز ازجمله ولايت فقيه و اطاعت از اولوالامر بيان كند. با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.

¤ ¤ ¤

اطاعت، بهترين معيار سنجش

اگر بخواهيم ايمان شخصي را نسبت به كسي بسنجيم، مي بايست به ميزان اطاعت پذيري او توجه كنيم. شايد شما خود از اين دسته افراد باشيد و كساني را ديده باشيد كه به سبب علاقه و عشق زيادي كه نسبت به كسي دارند، مي كوشند تا سرتاپا خود را همانند وي كنند. اين (ديگري مهم) تمام روح و جانشان را اشغال كرده است. از اين رو همانندسازي را يكي از شيوه هاي ابراز علاقه و محبت خود نسبت به اسوه خويش قرار مي دهند.

اين افراد به سبب اين كه اسوه و (ديگري مهم) را انسان كامل مي يابند، راه و روش او را الگوي رفتاري خود قرار مي دهند و برآن هستند تا شخصيت خود را با شخص و شخصيت وي همسان و همانند گردانند. شگفت اين كه برخي از اين (ديگران مهم) و افرادي كه سرمشق قرار مي گيرند و اسوه و الگوي فرد مي شوند، تنها در امري موفق هستند و در بسياري از امور ديگر زندگي لنگ مي زنند و از شخصيت كامل و يا متعادلي برخوردار نمي باشند. به عنوان نمونه، الگوي شخص ممكن است فوتباليست برتر و يا خواننده اي معروف و يا ستاره فيلم هاي سينمايي باشد و در مسايل ديگر انساني حتي كم تر از حد انتظار ظاهر شده باشند، ولي شخص به سبب آن كه وي را در يك مسئله موردعلاقه خود كامل مي يابد، نه تنها او را در آن مورد، الگوي رفتاري قرار مي دهد بلكه در امور ديگري كه حتي شخص در آن امور بسيار عقب افتاده و ناقص است نيز سرمشق خود مي كند. از اين رو مي بينيم از الگوي خود حتي در مسايل اجتماعي چون رأي گيري و انتخابات هم پيروي مي كند و به كسي رأي مي دهد كه وي رأي داده است، اگر اين ارتباط ميان دونفر نزديك تر و ملموس تر باشد، مي بينيم كه در هر چيزي مطيع و گوش به فرمان وي است. از اين رو حتي برپايه شنيده ها و احتمالات، به خواسته هاي الگويي كه به نظر وي انسان وشخصيت كاملي است تن مي دهد.

از آن جايي كه ولايت در تحليل اسلامي و قرآني، بخش اصلي و بنيادين مفهوم ايمان است و ايمان و ولايت، امري باطني مي باشد، راه شناخت ولايت پذيري و ايمان اشخاص، با اموري چون اطاعت پذيري مي باشد. به اين معنا كه براي سنجش ايمان و دوستي هركسي نسبت به ولي الله مي بايست به اطاعت پذيري او توجه كرد. هرچه شخص مطيع تر و گوش به فرمان تر باشد دانسته مي شود كه اين شخص عشق و علاقه اي بيشتر دارد و نسبت به ولي الله ارادت و نزديكي بيشتري را احساس مي كند؛ زيرا ولايت در فرهنگ قرآني، ارتباط تنگاتنگي بامهر و محبت دارد و برهمين اساس و الگوست كه در تفسير ايمان واقعي گفته اند كه ايمان و كفر چيزي جز حب و بغض نيست و انسان هاي مؤمن نسبت به خدا و رهبران اسلامي كه از آنان به اولياي الهي ياد مي شود، دوستي و عشق مي ورزند و همين عشق و محبت باطني است كه آنان را به انسان هاي مطيع و گوش به فرماني تبديل مي كند كه اگر از آنها هرچه خواهند بي هيچ اما و اگري انجام مي دهند.

در روايتي است كه خراساني نزد امام صادق(ع) آمد و عرضه داشت: چرا شما حق خود را از خلافت ظاهري بازنمي ستانيد و قيام به حكومت و برپايي آن نمي كنيد؟ در اتاقي كه آن حضرت(ع) نشسته بود، كوره نانوايي بود و در آن آتشي افروخته شده بود. آن حضرت(ع) به خراساني فرمان مي دهد تا درون كوره رود. خراساني هراسان مي شود و به گمان آن كه خطايي از وي سر زده است پوزش خواهي مي كند.

دمي نمي گذرد كه يكي از ياران عاشق و باوفاي امام(ع) وارد مي شود. آن حضرت(ع) به صحابي خويش فرمان مي دهد تا به درون كوره نانوايي برود. صحابي، كفش هايش را زيربغل مي زند و از همان جا خود را به درون كوره مي افكند. خراساني حيران مي ماند كه اكنون اين صحابي در درون آتش كوره چه مي كند و چه مي شود. اما امام(ع) سرگرم گفت و گو مي شود و توجهي به صحابي خود نمي كند. دمي مي گذرد و چون امام نگراني را در چهره خراساني مي يابد به وي فرمان مي دهد تا برخيزد و درون كوره نانوايي بنگرد. خراساني وقتي به سركوره مي رود صحابي را در درون آتش نشسته مي يابد بي آن كه آتش به او زيان و آسيبي رسانده باشد. امام(ع) از خراساني مي پرسد: چندنفر صحابي از اين دست در خراسان داريم كه گوش به فرمان و مطيع محض ما باشند؟ خراساني مي گويد: اين گونه صحابي كسي در خراسان نيست.

اين حكايت به خوبي نشان مي دهد كه ميزان ولايت پذيري شخص را مي بايست از ميزان و درجه اطاعت پذيري وي دانست. هرچه انسان نسبت به مولي و ولي الله نزديك تر و محبت و عشق وي در دل و جانش بيشتر باشد، اطاعت پذيري او نيز بيشتر خواهد بود و در انجام عمل و فرمان اولوالامر كمتر اما و اگر خواهد كرد.

ادامه مطلب…

نقش راه و ترابری در توسعه

1_1 توسعه در لغت به معناي رشد تدريجي در جهت پيشرفته تر شدن، قدرتمندتر شدن و حتي بزرگترشدن است(فرهنگ لغات آكسفورد، 2001). ادبيات توسعه در جهان از بعد جنگ جهاني دوم مطرح و مورد تكامل قرار گرفت. هدف از توسعه در اين اصطلاح، كشف چگونگي بهبود شرايط كشورهاي جهان سومي است تا شرايط مناسبي همچون كشورهاي پيشرفته و توسعه يافته براي آن ها فراهم آيد.

برخي توسعه را كوششي براي ايجاد تعادلي تحقق نيافته يا راهكاري در جهت رفع فشارها و مشكلاتي دانسته اند كه پيوسته بين بخش هاي مختلف زندگي اجتماعي و انساني وجود دارد. البته اين معنا از توسعه حتي در كشورهاي به اصطلاح توسعه يافته نيزوجود ندارد؛ زيرا عنصر اصلي اين تعريف عدالت و ايجاد تعادل است كه حتي در كشورهاي به اصطلاح متمدن و توسعه يافته علمي وفني نيز نمي توان آن را يافت. به عنوان مثال حتي در كشورهاي پيشرفته نيز، پيشرفت فكري و اخلاقي انسان با پيشرفت هاي فني و علمي همساني ندارد؛ چنان كه فرهنگ عامه با فن آوري هاي وسايل ارتباط جمعي هماهنگي ندارد و توزيع ثروت و علم نيز با تفاوتي فاحش، محسوس و ملموس است.

از اين روست كه برخي چون بروكفليد در تعريف توسعه گام از توسعه تمدني فراتر نهاده و به توسعه همه جانبه توجه مي دهند. وي مي گويد: توسعه را بايد برحسب پيشرفت به سوي اهداف رفاهي نظير كاهش فقر، بيكاري و نابرابري تعريف كنيم.

به طور كلي توسعه جرياني است كه در خود تجديد سازمان و سمت گيري متفاوت كل نظام اقتصادي - اجتماعي را به همراه دارد. توسعه علاوه بر اينكه بهبود ميزان توليد و درآمد را در بر دارد، شامل دگرگوني هاي اساسي در ساخت هاي نهادي، اجتماعي، اداري و همچنين ايستارها و ديدگاه هاي عمومي مردم است. توسعه در بسياري از موارد، حتي عادات و رسوم و عقايد مردم را نيز در بر مي گيرد.

مصطفي ازكيا در نتيجه گيري خود از بحث توسعه، آن را به معناي كاهش فقر، بيكاري، نابرابري، صنعتي شدن بيشتر، ارتباطات بهتر، ايجاد نظام اجتماعي مبتني بر عدالت و افزايش مشاركت مردم در امور سياسي جاري تعريف مي كند. (دكتر مصطفي ازكيا، جامعه شناسي توسعه و توسعه نيافتگي روستايي ايران، انتشارات اطلاعات، 1381)

نویسنده خلیل منصوری

ادامه مطلب…

علي(ع) خورشيد تمام نماي اسماء الهي

ALI آسمان را خورشيدي است كه همه ستارگان را به خاموشي وا مي دارد؛ در پرتو خورشيد نه از روشنايي ستارگان خبري است و نه از حضور ايشان اثري.

هنگامي كه خورشيد علوي درخشيدن گرفت همه ستارگان، بي فروغ شدند و نام همه ستارگان و ياد و حضورشان محو گرديد. ديگر نه نامي و نه اثري از ايشان نيست. شگفت اين كه ابن ابي الحديد معتزلي گمان برده است كه خداوند مفضول را بر افضل مقدم داشته است؛ كه اگر اين گونه بود خداوند ابليس را بر آدم مقدم مي داشت. وقتي خورشيد آدميت و علويت درخشيدن گرفت و از پس پرده آفرينش جلوه نمود نه ستاره اي ماند و نه از مفضول اثري.

مگر نه اين است كه علي و محمد از نور يگانه اي آفريده شده اند و همه ديگران از انوار ديگري؛ مگر نه اين است كه علي و محمد يگانه اند و دو خورشيدي هستند كه با هم طلوع كرده اند؛ و مگر نه اين است كه خداوند به نام ايشان توبه آدم پذيرفت و به يادكرد آنان يونس از دل ماهي گريخت و موسي از فرعون رهيد و دريا بشكافت و مگر نه اين است كه همه هستي بر سر خوان ايشان نشسته است و حتي فرشتگان مقرب و كروبين و عالين از ايشان بهره و فيض مي برند و از ربوبيت طولي ايشان سود مي جويند؟

مگر نه اين است كه هر پيامبري افزون بر پيامبري محمد خواسته و ناخواسته مي بايست بر ولايت علي ايمان آورد؟

اگر علي، عصاره هستي است؛ زيرا محمد عصاره هستي است: ولولاك لما خلقت الافلاك؛ و اگر علي خورشيد تمام نماي اسم الهي است؛ زيرا كه محمد مظهر اسم اعظم الهي است. پس اگر خورشيد علوي درخشيد ديگر نه ستاره اي مي درخشد و نه نامي از آن مي ماند. ديگر نه مي توان از مفضولي ياد كرد و نه اثر و نشانه اي از آن يافت.

اينك اگر علي افضل عالمين است و افضل را بر مفضول به حكم تكوين و تشريع، برتري و ربوبيت و خلافت و ولايت است و هر جن و انس و فرشته اي مي بايست بر انسان كامل سجده برد و اطاعت كند پس از اين نيز مي بايست از پس حضرت ختمي مرتبت، ولايت ايشان باشد.

نویسنده: خلیل منصوری

تاثير سحرانگيز خوش اخلاقي

خوش اخلاقي، برترين صفت

شايد خوش خويي بهترين صفت انساني باشد كه صفتي برتر از آن وجود ندارد. از اين رو آن را بهترين خلق بشر و مهمترين علت تعالي بشر و عامل جلب و جذب دلها دانسته اند.

از پيامبر(ص) نقل شده كه فرمود: العبد ليبلغ بحسن خلقه عظيم درجات الاخره و اشرف المنازل و انه لضعيف العباده و ان لعبد ليبلغ من سوءخلقه اسفل درك جهنم؛ به درستي كه بنده به سبب اخلاق خوب به درجات بزرگ آخرت و بالاترين منزل ها مي رسد درحالي كه عبادت او ضعيف و اندك است. اين در حالي است كه بنده به سبب اخلاق بد و زشتي كه دارد به پايين ترين درجات دوزخ مي رسد. (المحجه البيضاء، فيض كاشاني، ج5، ص39)

خداوند درقرآن مي فرمايد كه علت جذب دل هاي مردم به سوي پيامبر(ص) خلق خوش وي بوده است كه خود از آن به خلق عظيم ياد مي كند و مي فرمايد: «و انك لعلي خلق عظيم (قلم آيه4). همين خوي بزرگ و منش خوش وي بوده است كه مردم را گرداگردش پروانه وار جمع كرد؛ درحالي كه اگر مي خواست با تمام ثروت هاي زمين دل هاي مردم را به سوي خود بكشاند شدني نبود.

به سبب رحمت خداست كه تو با آنها اينچنين خوشخوي و مهربان هستي، اگر تندخو و سخت دل بودي از گرد تو پراكنده مي شدند، پس بر آنها ببخشاي و برايشان آمرزش بخواه و دركارها با ايشان مشورت كن و چون قصد كاري كني، بر خداي توكل كن، كه خدا توكل كنندگان را دوست دارد (آل عمران آيه951)

پيامبرگرامي(ص) درسفارش هاي خويش مي فرمايد: انكم لن تسعوا الناس باموالكم فسعو هم ببسط الوجوه و حسن الخلق؛ هرگز شما نمي توانيد با اموال خود پاسخگوي نيازهاي همه مردم باشيد و رضايت و خشنودي آنان را جلب كنيد پس با گشاده رويي و خوش خويي آنان را خشنود كنيد (بحارالانوار، ج17، ص943)

نویسنده: خلیل منصوری

ادامه مطلب…