نقشه‌ی 25 گنج بزرگ دنیا



امام صادق(ع) از راه يافته گان و اسوه مقام قاب قوسين او ادني به حكم يگانگي نور وجودي او با لكم في رسول الله اسوه حسنه ، به حكم انفسنا آيه مباهله است. او كسی است كه خود به این گنجها دست یافته است. پس همه نشاني هايش درست است؛ زيرا از صادق مصدقي است كه پيامبر(ص) به اصحاب خويش خبرداده بود. با دقت، پایت را جای پای امام بگذار و برو تا تو هم برسی به همان گنج هايي كه او يافت.
بسم الله:
قال الامام جعفربن محمد الصادق علیه‌السلام : امام صادق (ع) فرمودند:
1- طلبتُ الجنة، فوجدتها فی السخأ:بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.
2- و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة:و تندرستی و رستگاری را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه‏گیری (مثبت و سازنده) یافتم.
3- و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فی شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»: و سنگینی ترازوی اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدا تعالی و رسالت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) یافتم.
4- و طلبت السرعة فی الدخول الی الجنة، فوجدتها فی العمل لله تعالی: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.
5- و طلبتُ حب الموت، فوجدته فی تقدیم المال لوجه الله: و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدای تعالی یافتم.

برگ عیشی به گور خویش فرست كس نیارد ز پس، تو پیش فرست

6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترك المعصیة: و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه یافتم.
7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش: و رقت (نرمی) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.
8- و طلبت نور القلب، فوجدته فی التفكر و البكأ: و روشنی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.
9- و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة: و (آسانی) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.
10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاة اللیل:و روشنی رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.
11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الكسب للعیال: و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.
12- و طلبت حب الله عزوجل، فوجدته فی بغض اهل المعاصی:و دوستی خدای تعالی را جستجو كردم، پس آن را در دشمنی با گنهكاران یافتم.
13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله: و سروری و بزرگی را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.
14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال: و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمی ثروت یافتم.
15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر:و كارهای پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكیبایی یافتم.
16- و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم: و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.
17- و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع: و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزكار یافتم .
18- و طلبت الراحة، فوجدتها فی الزهد:و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم.
19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع: برتری و بزرگواری را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم.
20- و طلبت العز، فوجدته فی الصدق: و عزت (ارجمندی) را جستجو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم.
21- و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم: و نرمی و فروتنی را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.
22- و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة: و توانگری را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.

قناعت توانگر كند مرد را خبر كن حریص جهانگرد را

23- و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن: و آرامش و همدمی را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.
24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فی حسن الخلق: و همراهی و گفتگوی با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویی یافتم.
25- و طلبت رضی الله، فوجدته فی برّ الوالدین: و خوشنودی خدا تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیكی به پدر و مادر یافتم.
مستدرك الوسائل، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810.

هنجارشناسي رفتاري مرفهان

ثروت و اموال دنيا از دو ديدگاه قابل بررسي و ارزش گذاري است. اگر به مال و اموال دنيوي به عنوان وسيله اي براي رسيدن به كمال نگاه شود آنها نعمت هستند و اگر ثروت و مكنت هدف انسان باشد، موجب گمراهي او مي شوند.
ادامه مطلب

شور چشمي و چشم زخم

در همه جا از ديرباز اشخاصي به شورچشمي بدنام شده و مي شوند. در اخباري كه از گوشه وكنارجهان مي رسد مساله جادوگران و ساحراني مطرح مي شود كه در آتش خشم مردمان سوخته و مي سوزند. چند وقت پيش در قبيله كنيايي شماري زن را زنده زنده درآتش سوزاندند تنها به جرم اين كه آنان با جادوگري و سحر خويش بدبختي و خشك سالي را به قبيله آنان به ارمغان آورده بودند. در هند و برخي ازكشورهاي آسيايي نيز مساله جادوگران و ساحران مساله جوامع به ظاهر ابتدايي است ولي مشكل اين است كه حتي جوامع متمدن و با فرهنگ غربي نيز از اين مسايل در امان نيستند و مساله جادو و سحر در آن جا نيز به شدت رواج دارد . اين مساله به ويژه در انگلستان و جوامع انگلوساكسون به شدت رواج دارد و فيلم هاي زيادي بر اساس آن ساخته مي شود كه مجموعه هري پاتر يكي از اين مجموعه هاي بسيار معروفي است كه به شكلي جهان و نوجوانان را تسخير كرده است و به عنوان پرفروش ترين فيلم ها و كتاب هاي رماني مطرح مي باشند.
پرسش اساسي اين نوشتار درباره ماهيت برخي از اين پديده هاي شگفت و به ظاهر خرافي است و آيا اين كه قرآن به عنوان كتاب وحياني تا چه اندازه به اين مسايل توجه داشته و آن را تاييد و رد مي كند.
قرآن هر چند كه بسياري از امور را خرافي و نادرست و باطل مي شمارد ولي با اين همه برخي از اقسام وانواع امور شگفت انگيز را تاييد كرده و حتي به آن ها به صورت مختلف پرداخته است. يكي از مسايل مطرح شده در قرآن چشم زخم و شور چشمي است.
بسياري از مردمان چشم زخم و شور چشمي را جزو امور خرافي دسته بندي مي كنند و هيچ گونه اعتقاد و باوري به آن ندارند. با اين همه به نظر مي رسد كه قرآن بر خلاف اين باور نه تنها آن را جزو امور خرافي دسته بندي نمي كند بلكه به نمونه هاي از آن نيز اشاره مي كند و گزارش هاي تاريخي قرآني از گذشتگان و پيشينيان نيز آن را تاييد مي كند.
بررسي علمي اثبات كرده است كه آدمي داراي نيروي و توان شگفتي است كه مي تواند آثار مثبت و يا منفي به جا گذارد.
دانشمندان امروز بر اين باورند كه در برخي از افراد روح و توان منحصر به فردي است كه مي تواند نه تنها اشيا و چيزها را جا به جا كند بلكه مانند اشعه ليزر آن را منفجر و متلاشي نمايد. اين انرژي گاه از راه چشم بيرون و ساطع مي شود.
قدرت تخريبي چشم بستگي به نيروي باطني هر شخص مختلف است. انسان ها به طور طبيعي از چنين توان و انرژي برخوردار مي باشند. البته در برخي از اشخاص به سبب علل طبيعي و يا آموزش هاي خاص و تحولات دروني و بيروني تقويت مي شود و ناخودآگاه آثار خود را به جا مي گذارد ولي اين گونه نيست كه اين نيرو اختصاص به برخي داشته باشد و ديگران از آن محروم باشند بلكه همگان داراي نيرو و تواني از اين دست برخوردار مي باشند كه مي توان با آموزش و تربيت و مهار كردن و هدايت آن از نيروي خاص روح و روان بهره برد.
مفسران تفسير نمونه بر اين باورند كه اين نيرو در برخي از چشم ها تقويت شده و شخص از راه امواج ويژه اي مي توان در ديگري تاثير بگذارد. بسياري مي گويند كه افرادي را ديده و يا مي شناسند كه مي توانند از راه چشم حيواني را بكشند و يا اشيايي را جا به جا كرده و يا وسيله اي را تخريب كنند. به نظر آنان نه تنها نمي بايست كه در انكار اين امور پا نفشرد بلكه بايد امكان وجودي و وقوعي آن را از نظر عقل و علم دور نداشت و آن را پذيرفت .( تفسير نمونه ، ج 24 ص 427)
از حضرت اميرمومنان علي (ع) نقل شده كه فرمودند : العين حق و الرقي حق ؛ چشم زخم حق است و توسل به دعا و خداوند براي دفع آن نيز حق است.( نهج البلاغه ؛ كلمات قصار جمله 400)
مفسران تفسير نمونه براين اعتقادند كه دعا و توسل به خدا مي تواند نيروي مرموز چشم ها را بي اثر سازد و از آثار مخرب آن جلوگيري كرده و يا بكاهد.( نگاه كنيد تفسير نمونه ج 24 ص 428)
از رسول گرامي نقل شده كه فرمود : چشم زخم واقعيت دارد و مرد را در قبر و شتر را در ديگ قرار مي دهد.( بحار الانوار ؛ ج 63 ) و نيز آن حضرت روزي از گورستان بقيع مي گذشت به همراهان خويش فرمود: به خدا سوگند! بيش تر اهل اين گورستان به سبب چشم زخم در اين جا آراميده اند.( تفسير منهج الصادقين ج 9 ص 391)
ريشه اين تفكر را مي بايست در آيات قرآني جست. از جمله مشهورترين آيه در اين مساله مي توان به آيه 51 سوره قلم اشاره كرد كه خداوند مي فرمايد : و ان يكاد الذين كفروا ليزلقونك بابصارهم لما سمعوا الذكر و يقولون انه لمجنون ؛ كافران هنگامي كه كتاب الهي را مي شنوند نزديك است با چشم زخم خود تو را از ميان بردارند و مي گويند كه او ديوانه است.
علامه طباطبايي مي فرمايد كه همه مفسران آيه را به چشم زخم زدن معنا كرده اند كه خود نوعي از تاثيرات نفساني است و دليل عقلي بر نفي آن نداريم ؛ بلكه حوادثي ديده شده كه با چشم زدن منطبق است و رواياتي هم بر طبق آن وارد شده است.
از ديگر آياتي كه در اين باره وارد شده مي توان به آيه 67 سوره يوسف اشاره كرد كه حضرت يعقوب (ع) به فرزندان خويش فرمان و پيشنهاد مي دهد كه هنگام عبور از دروازه هاي شهر مصر بكوشند تا از دروازه هاي مختلف آن وارد شوند و همگان از يك در و همزمان وارد نشوند: فرزندانم از يك دروازه وارد نشويد بلكه از دروازه هاي مختلف وارد شويد" سپس مي افزايد كه من نمي توانم با اين دستور شمار را از رخدادي كه بر شما حتم شده و قضاي الهي به آن تعلق گرفته است برهانم و دورسازم.
مفسران بر اين باورند كه علت اين حكم يعقوب آن بوده است كه ورود گروهي برادران كه همگي در جمال وكمال بي مانند و همانند حضرت يوسف (ع) بودند و داراي قامت هاي رشيد و جمال و زيبايي بودند مي توانست توجه برخي را به ايشان جلب كند و موجبات چشم زخم شود.( تفسير نمونه ج 6 ص 29 و 30)
به هر حال از نظر عقلي و علمي و تجربي ثابت و اثبات شده است كه آدمي داراي نيروهاي شگفت نفساني و روحي مي باشد كه مي توان به شكل هاي مختلف از نيروي خير و شر عمل كند و آثار مثبت و منفي بر جا گذارد.
استاد علامه حسن زاده آملي ( مدظله العالي ) در درس هاي خويش همواره از دانشجويان و طلاب علوم ديني مي خواست كه در سر درس حاضر شوند ؛ زيرا حضور در درس موجب مي شود تا تحت تاثير نيروي شگفت روحي استاد قرار گيرند و متاثر از روح قوي و انرژي ساطع از استاد درك بهتري از درس يافته و متاثر از روح و روان استاد شوند. به نظر وي نوار و ابزارهاي از اين دست نمي تواند تاثيري كه استاد در هنگام حضور بر جا مي گذارد داشته باشد.
به هر حال برخي از افراد به سبب دارا بودن و كنترل و مديريت آن به سوي شر و بدي مي توانند از راه چشم و ساطع كردن و متمركز كردن نيرو و توان باطني بر شخصي و يا چيزي آن را به نابودي بكشانند.
به هر حال چشم زخم و شور چشمي امري است كه نمي توان از آن چشم پوشيد و منكر آن شد. در غرب و شرق عالم مي توان افراد خاصي را يافت كه از اين نيرو و توان به خوبي استفاده مي كنند و اشيايي را تخريب مي كنند.

سعادت جمعی در بستر شکوفایی و نوآوری

هر جامعه ای برای دست یابی به سعادت و خوشبختی جمعی نیازمند همکاری ، همدلی و تعاون است. همدلی و تعاون و همکاری در حقیقت عناصر اصلی اتحاد و وحدت جامعه است که ظرفیت و توانمندی های جامعه را در یک جا و یک جهت خاص ساماندهی می کند. امت که به معنای جامعه متحد از نظر عقیده و هدف است در سایه سار اتحاد و انسجام است که می تواند ظرفیت ها و توانمندی های خویش را آشکار سازد و بروز دهد تا سعادت را به شکل جمعی در جامعه تحقق بخشد.
سعادت جمعی که به معنای آرامش و امنیت و آسایش و رفاه است، زمانی تحقق می یابد که ملت بتواند نیازهای جدید و تازه خود را در شرایط نوشونده پاسخ دهد. این پاسخ ها می تواند بر پایه دانش های نظری و تجربی ملتی باشد که در یک تجربه مشترک آن را به دست آورده است و یا مبتنی بر دانش های نوینی است که بر پایه اصول ارزشی پیشین با بهره گیری از روش های جدید به دست آمده است. از این روست که شکوفایی و نوآوری به عنوان یک ضرورت تداوم تمدنی لازم و ضروری می شود.
شکوفایی به معنای ظهور و بروز همه استعدادها ، امکانات و توانمندی هایی است که در یک جامعه وجود دارد. ملت و جامعه با بهره گیری از همه امکانات و ظرفیت های خویش می تواند به نیازهای خود پاسخ های در خور و شایسته ای دهد و این گونه است که خودشکوفایی ملی به معنا و مفهوم پاسخ گویی به نیازهای جمعی بر اساس و پایه امکانات است بی آن که نیازمند و محتاج دیگران باشد.
با این همه امکانات موجود چه در حوزه روشی و چه محتوایی در یک جامعه نمی تواند کفاف همه نیازها به ویژه نوشونده و متغیر جامعه و متغیرات شرایط ملی و جهانی باشد. از این روست که نیازمند نوآوری است تا با تولید علم و دانش های جدید بتواند این دست از نیازهای جامعه را نیز پاسخ دهد. البته نوآوری می بایست در چارچوب ارزش ها و اصولی باشد که ملت را ساخته و آنان را در یک مسیر مشخص قرار داده است. از این رو نوآوری و شکوفایی می بایست با بهره گیری از تجربیات تمدنی و فرهنگی ملت باشد و اگر از تجربیات انسانی دیگر ملت ها و جوامع بهره می گیرد با بومی سازی آن را در راستای ارزش ها و اصول فرهنگی جامعه خویش قرار دهد.
تاکید بر نوآوری مبتنی بر اصول و ارزش های جامعه از آن روست که مخالفت نوآوری ها با ارزش ها و اصول پذیرفته شده جامعه در حقیقت چیزی جز دور شدن از اهداف ابتدایی و غایی ایجاد جامعه و ملت نخواهد بود.
ملت با بهره گیری از دانش های تجربی و نظری و جنبش نرم افزاری و هم چنین بهره گیری از تمامی توانایی ها و ظرفیت ها و امکانات خود می بایست پاسخ های تازه و جدیدی به نیازهای عصری خود دهد. این گونه است که نوآوری معنا و مفهومی تازه می یابد. این نوآوری می تواند در روش های استفاده از یک دانش و محتوا انجام شود و با تغییر جزیی و در چارچوب همان معیارها و ملاک ها نوآوری داشته باشد؛ چنان که می تواند گاه در محتوا نیز چنین عمل کند و برخی از محتواهای متغیر و غیرثابت را نیز تغییر دهند و با نوآوری در آن ها زمینه های پیشرفت جامعه را فراهم اورد و به سوی کمال شایسته حرکت کند.
در حقیقت شکوفایی و نوآوری ، تمدن را از حالت جمود و خمود و رکود رهایی می بخشد و زمینه رشد و تعالی جامعه را فراهم می آورد. جامعه ای از شکوفایی و نوآوری تهی باشد در یک فرآیند زمانی از قافله تمدنی بشر عقب می افتد و اندک اندک به سبب ناتوانی از پاسخ گویی به نیازهای نوشونده و متغیر جامعه و عدم هماهنگی و سازگاری با شرایط و مقتضیات عصری ، دچار فروپاشی می گردد و در نهایت جوامع دیگر بر آنان چیره شده و تحت استعمار دشمنان در می آید.
برای دست یابی به کمال و تعالی جامعه لازم است تا همواره بر نوآوری و شکوفایی تاکید شود تا از فروپاشی جامعه و ملت ایران جلوگیری گردد.

نوآوری و شکوفایی؛ آزاد سازی ظرفیت ها

رهبر معظم انقلاب اسلامی سال 1387 خورشیدی را سال نوآوری و شکوفایی نامید. این در حالی است که ایشان سال گذشته را سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نامیده بود. اگر به عناصر تمدنی توجه شود، دانسته می شود که هدف از این نام گذاری دست یابی به همه عناصری است که بتواند تمدن اسلامی را در قالب جدید ارایه دهد و زمینه های شکوفایی تمدنی جدید اسلامی ایرانی را فراهم آورد.
ملتی می تواند تمدن ساز باشد که از وحدت ملی برخوردار باشد و اهداف و غایات خاصی آنان را در سایه سار خود متحد کند و همه ظرفیت ها و توانمندی ها و امکانات خود را که سرمایه های ایشان است را در یک راستا و جهت گرد آورد. آن گاه پس از دست یابی اتحاد و همگرایی و همدلی ملی و انسجام در راستای اهداف کلان اسلامی است که ملت می تواند به مرحله شکوفایی برسد؛ زیرا شکوفایی به معنای بروز و ظهور همه امکانات و توانمندی های ذاتی ملت در راستای اهداف غایی و راهبردهای اساسی است. در این زمان است که ملت می تواند خود را به کمال برساند و تمدنی را شکل بخشد.
البته شکوفایی به معنای پیش گفته به تنهایی کفایت نمی کند؛ زیرا نیازهای ملت با تغییر شرایط و مقتضیات تغییر می یابد؛ از این رو لازم است تا به این نیازهای نوشونده نیز پاسخ های در خور و شایسته ای داده شود که از آن به نو آوری یاد می شود.
در حقیقت نوآوری پاسخ ملت و جامعه تمدنی و فرهنگی به نیازهای نوشونده و مقتضیات عصری است که تمدن را به سوی پیشرفت و تکامل رهنمون می سازد.
بنابراین مولفه ها و عناصری چون وحدت ملی ، شکوفایی و نوآوری از مولفه های اصلی تمدن سازی است که هر ملت و تمدنی برای دست یابی به کمال پیشرفت و آسایش و آرامش نیازمند است.

تورنگ؛ پرنده جنگل هاي رامسر




تورنگ همان مرغ هاي وحشي جنگل هاي شمالي روزگاري همه پهنه دشت را اشغال كرده بودند و حتي در باغ هاي كنار خانه هايمان در تنگدره و شل محله و توبن و ديگر بخش هاي اطراف جنگل پر بود و خودم حتي در توت باغمان چند تخم آن را يافته بودم اما اكنون اين تورنگ هاي زيبا كجا رفته اند؟


شايد خوانش اين مقاله خالي از لطف نباشد تا با اين پرندگان زيبا كه در اين گزارش از آن به قرقاول ياد شده را دوباره آشنا شويم .


تورنگ كه در زبان بومي رامسري آن را تورنگ طلا ( خروس) و تورنگ كرك ( مرغ ) مي ناميم همان زيباي جنگل هاي زيباي خودمان است كه يادش مي تواند خاطره انگيز باشد.
قرقاول یکی از زیباترین و پرجمعیت ترین پرندگان ایران است این پرنده رنگین بال در بیشتر جنگلهای شمال کشور زیست می کند . قرقاولهای ایران همه از یک گونه اند ولی با توجه به پراکندگی جغرافیایی و تفاوت های ظاهری برخی آنها را شامل چهار زير گونه :
منطقه ارسباران و دشت مغان
قرقاولهاي تالش از آستارا تا چالوس
قرقاولهاي گاستان از حدود بابل تا پارك گلستان
قرقاولهاي سرخس در جنگلهاي مرزي سرخس (هريرود)

قرقاولها وابستگي زيادي به جنگلهاي و بوته زارها دارند آنها معمولا در جنگلها استراحت و در نقاط باز و كم درخت و كستزار ها به تغذيه مي پردازند . جنس نرو ماده اين پرنده كاملا با هم تفاوت دارندو رنگ پر آنها برحسب زيرگونه جنس و سن تغيير مي كند . نرها ي بالغ پروبال رنگين و پر زرق و برق و دمي دراز تر و سر و گردن آنها به رنگ سبز تيره براق است . در قرقاولهاي ماده رنگ پرها نخودي تيره با لكه هاي قهوه اي زياد به رنگ محيط اطراف است كه باعث مي شود در دوران طولاني خوابيدن روي تخمها و زمان پرورش جوجه ها از ديد دشمنان پنهان بماند .
در جنس نر سروگردن غالبا به قرقاولهاي نابالغ از لحاظ دم شبيه به كبك و داراي دمهاي كوتاه هستند و از اين لحاظ بايستي آنها را با كبكها حتي زماني كه همراه قرقاولهاي بالغ ديده ميشوند تشخيص داد .
قرقاولهاي نر صدايي شبيه به كور - كور دارند و غالبا به هنگام هيجان و تحريك سروصداي زيادي در زيستگاه خويش ايجاد و با بال زدنهاي متعدد و پرشهاي ناگهاني جلب نظر مي كنند . قرقاول پرندهاي بسيار تيز پرواز است و با حالتي خاص به هنگام نشست و برخاست توجه انسان را بخود جلب مي كند .در كشور هايي كه داراي پوشش جنگلي پراكنده اي هستند در حاشيه جنگلهاي در اراضي مردابي ني زارها و بوته زارها و گاهي در ياغهاي بزرگ اين پرنده را مي توان ديد . در اراضي زراعي نيز اين پرنده به چرا و تغذيه مي پردازد . تمامي قرقاولهاي بومي جنوب غربي آسيا از گروه قرقاولهاي گردن سياه هستند كه پرهاي گردن آنها به رنگ ارغواني تيره و داراي قدي كوتاه و فاقد طوق گردني هستند و رنگ عمومي پرهاي آنها خرمايي روشن است.يك كارشناس آموزش محيط زيست مازندران گونه ايراني قرقاولها را نژاد مربوط به بخشهاي خزري مي داند كه داراي پرهايي به رنگ سفيد در زيربال و رنگ عمومي نارنجي متمايل به قرمز در بخشهاي بالاي بدن مي باشد . به گفته وي نوار ساحلي شمالي درياي خزر از رامس تا ميانكاله است و به دليل تنوع زيستگاهي اين پرندگان تمامي منطق دشتي تا كوهستاني مازندران را به عنوان زيستگاه هاي خود بر گزيدهاند و قرقاول ايراني با شريط محيطي زيستگاه هاي شمال كاملا سازگاري داشته و بطور دائم و فصلي از آنها استفاده مي كند و برحسب عادت و رفتار از نظر لانه گزيني پناه و عادت غذايي و توليد مثل بخشهاي مختلف اين زيستگاه را اشغال كرده اند .
قرقاولهاي شمال ايران بسيار رنگارنگ هستند نر ها ۷۵ تا ۷۸ سانتيمتر و ماده ها ۵۳ تا ۶۲ سانتيمتر طول دارند . سر پرنده نر به رنگ سبز سير براق و پوست برهنه دور چشمش قرمز روشن است و گوشپرهاي كوچكي دارند .و معمولا طوق گردني سفيد دارند . اين پرنده در هنگام خطر اخساس خط پرواز نمي كند بلكه به سرعت مي دود و پنهان ميشود پروازش سريع و آغازش پر سرو صدااست و معمولادر ارتفاع كم و به مدت كوتاه پرواز ميكند . پراكنش قرقاولهادر ساحل خزر از ميانكاله تا ارتفاعات مناطق جنگلي هزار جريب نكا - نخ كش - بهشهر - دودانگه و چهاردانگه ساري - لفور سواد كوه - بابل كنار و بند پي بابل و چلا و آمل و منطقه حفاظت شده البرز شمالي و دو هزار و سه هزار و سه هزارتنكابن جواهرده و سادات محله و گالش كلا رامسر ودر خراسان رضوي در منطقه مزري هيرود می باشد .

حسين (ع) مظلوم هميشه تاريخ

حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
ستار گلمکانی صاحب بزرگترین
بنگاه ملک و ماشین شهر
۱ماه تکیه راه می اندازد
و خودش در روز تاسوعا
سر مردم گل می مالد
و ۱۱ ماه هم سرشان شیره!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
قدرت سامورایی!
شب ها در تکیه لخت می شود
و میانداری می کند
و روزها مردم را لخت می کند
و زورگیری ...!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
فرشید پوسترهای گلزار و مهناز افشار
را از بساطش جمع می کند
وآخرین ورژن! پوسترهای علی اکبر (ع)
و حضرت عباس (ع)
را در بساطش پهن ...!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
آقای صولتی
تا پایان اربعین تمام پاساژش
را سیاه می کند
و تا آخر سال هم مشتری هایش را!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
قادر روزهای تاسوعا و عاشورا
قمه می زند و علم می کشد
ولی در ماه رمضان
سیگار ازلبش نمی افتد!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
سیامک چشم چران!
که پاتوقش همیشه خدا
نزدیک مدارس دخترانه است
در دسته جات عزاداری
اسفند دود می کند!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
نیما پشت ماکسیمایش می نویسد
"من سگ کوی حسینم"
ولی هیچ وقت از چارلی!
سگ ۱۱ماهه اش دور نمی شود!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
حاج مجید مداح معروف شهر
بابت ۷ ساعت مداحی
حقوق ۵۰ روز
یک کارگر را می گیرد!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
جباری رییس شرکت
لبنیات شیر تو شیر!
۳۰شب شیر صلواتی
به خلق خدا می دهد
و ۳۳۵ روزهم
با اضافه کردن آب
شیرشان را می دوشد!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
به جای آنکه ما
بر مصیبت مولا بگرییم
مولا بر مصیبت ما می گرید!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
حاج آقا کلامی
۹شب مردم را به تقوی دعوت می کند
ولی در شب دهم
سر زود پایین آمدن از منبر
با هیت امنا دعوی می کند!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
هیت امنای مسجد ...علیه السلام!
درست وقت اذان ظهر عاشورا
اطعام عزاداران را شروع می کنند
و بعد از آن با انرژی و فلوت!
سینه می زنند و گریه می کنند !
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
کل یوم عاشورا
یعنی...۱۰ روز و شب ...غم گریه
کل ارض کربلا
یعنی...چند مسجد و چند تکیه !
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی خورشید
عصر عاشورا غروب کرد
او هم می رود
تا سال بعد !
تا یاد بعد!

حسين (ع) مظلوم هميشه

حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
ستار گلمکانی صاحب بزرگترین
بنگاه ملک و ماشین شهر
۱ماه تکیه راه می اندازد
و خودش در روز تاسوعا
سر مردم گل می مالد
و ۱۱ ماه هم سرشان شیره!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
قدرت سامورایی!
شب ها در تکیه لخت می شود
و میانداری می کند
و روزها مردم را لخت می کند
و زورگیری ...!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
فرشید پوسترهای گلزار و مهناز افشار
را از بساطش جمع می کند
وآخرین ورژن! پوسترهای علی اکبر (ع)
و حضرت عباس (ع)
را در بساطش پهن ...!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
آقای صولتی
تا پایان اربعین تمام پاساژش
را سیاه می کند
و تا آخر سال هم مشتری هایش را!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
قادر روزهای تاسوعا و عاشورا
قمه می زند و علم می کشد
ولی در ماه رمضان
سیگار ازلبش نمی افتد!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
سیامک چشم چران!
که پاتوقش همیشه خدا
نزدیک مدارس دخترانه است
در دسته جات عزاداری
اسفند دود می کند!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
نیما پشت ماکسیمایش می نویسد
"من سگ کوی حسینم"
ولی هیچ وقت از چارلی!
سگ ۱۱ماهه اش دور نمی شود!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
حاج مجید مداح معروف شهر
بابت ۷ ساعت مداحی
حقوق ۵۰ روز
یک کارگر را می گیرد!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
جباری رییس شرکت
لبنیات شیر تو شیر!
۳۰شب شیر صلواتی
به خلق خدا می دهد
و ۳۳۵ روزهم
با اضافه کردن آب
شیرشان را می دوشد!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
به جای آنکه ما
بر مصیبت مولا بگرییم
مولا بر مصیبت ما می گرید!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
حاج آقا کلامی
۹شب مردم را به تقوی دعوت می کند
ولی در شب دهم
سر زود پایین آمدن از منبر
با هیت امنا دعوی می کند!
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
هیت امنای مسجد ...علیه السلام!
درست وقت اذان ظهر عاشورا
اطعام عزاداران را شروع می کنند
و بعد از آن با انرژی و فلوت!
سینه می زنند و گریه می کنند !
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی محرم می آید...
کل یوم عاشورا
یعنی...۱۰ روز و شب ...غم گریه
کل ارض کربلا
یعنی...چند مسجد و چند تکیه !
حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی خورشید
عصر عاشورا غروب کرد
او هم می رود
تا سال بعد !
تا یاد بعد!

اصول گرایی و نقش ارزش ها

اصول گرایی به معنای گرایش به ریشه ها و خاستگاه هاست. برای هر چیزی در دنیا اصل و فرع و یا ریشه و شاخه ای است. اصول گرایی به معنای بازگرداندن فروعات و شاخه های به اصل و حفظ اصول و ریشه هاست. اصول و ریشه ها می تواند هنجاری و یا ضد هنجاری ، ارزشی و یا ضد ارزشی باشد؛ از این روست که اصول گرایی به خودی خود ارزش به شمار نمی آید؛ زیرا هر اصلی که ثابت و پایدار است می تواند اصلی ضد هنجاری و ضد ارزشی باشد. بنابراین نمی توان زمانی که اصول گرایی سخن گفته می شود، از نقش ارزش ها و هنجارها در اصول گرایی سخن نگفت.
در آیات قرآن از اصولی سخن به میان می آید که ارزشی است و تنها سنت هایی مورد تایید قرار می گیرد که دارای بار ارزشی و هنجاری باشد. بسیاری از عادات و آداب و رسوم و سنت های اجتماعی است که ریشه و خاستگاه ضد ارزشی و عقلانی و عقلایی دارد و تنها به سبب اصل گذشته گرایی و ریشه دار بودن و ثابت ماندن در درازنای تاریخ مورد تایید و امضا قرار می گیرند از این روست که قرآن در تایید اصول به معیار عقلانی و عقلایی و ارزشی و هنجاری بودن آن توجه می دهد و تنها اصول و قوانین و سنت هایی را مورد امضا و تایید قرار می دهد که از این ملاکات و معیارها بهره مند باشند.
خداوند درآیه 26 سوره نساء با اشاره به سنت ها واصولی که در جامعه و اجتماع جاگیر شده است می فرماید: یرید الله لیبین لکم و یهدیکم سنن الذین من قبلکم ؛ خداوند اراده می کند تا برای شما مسایل را تبیین و روشن کند و به سوی سنت های کسانی که پیش از شما بودند هدایت نماید.
این سنت هایی که خداوند می کوشد تا با تبیین و روشن کردن آن ها مردمان را به سوی آن هدایت کند، اصول و سنت هایی است که دارای ارزش است و ایشان را به سوی کمال می برد. از این رو را با بازخوانی سنت ها و اصول موجود در میان مردمان تنها سنت ها واصولی را تایید و امضا می کند که برای جامعه مفید و سازنده و هنجاری است. آیات نخست این سوره تا این آیه مورد نظر به بیان احکام و سنت ها و قوانینی پرداخته است که جامعه را در امور مختلف حفظ و به سلامت نگه می دارد. از این روست که تنها از میان سنت ها و اصولی که در میان گذشتگان و پیشینیان وجود داشت به شکل گزینشی و انتخاب برخی را تایید و بسیاری را به عنوان امور غیر ضروری و یا ضد هنجاری و ارزشی به کنار می نهد.
به سخن دیگر حتی ممکن است که اموری در عصر و زمانی هنجاری و ارزشی باشد ولی این گونه نیست که در همه عصرها هنجاری و مفید باشد. از این روست که بخشی از قوانین و آموزه ها حتی وحیانی دست خوش تغییر می شود و بقای آن نه تنها ارزشی به شمار نمی آید بلکه ضد ارزشی و هنجاری است. از این روست که در هر عصر از عصور تاریخ بشری قانون و شریعتی وضع می شود و شرایع مختلف چون شریعت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی (ع) از سوی خداوند به عنوان کتاب و قانون فرو فرستاده می شود و در زمانی دیگر این شرایع تغییر کلی و یا جزیی می یابد و تنها دین به عنوان پایه و اصول اساسی باقی و برقرار است. این مساله تا زمانی ادامه داشت که انسان به کمالی دست یابد که بتواند همه قوانین و اصول اساسی که دایمی و همشیگی است دریافت دارد و بر اساس اصول و محکمات در شرایط متغیر احکام و قوانین روزمره و متغیر را اصول و کلیات استنباط کند. این گونه است که دو دسته از احکام و قوانین و سنت ها پدیدار شد و قوانین به دو دسته ثابت و متغیر و نیز اصول و محکمات و فروع و جزئیات دسته بندی شد .
اصول در این صورت تنها محکمات وکلیات ثابت و غیر متغیر هنجاری و ارزشی و محکم عقلی و عقلایی و شرعی می باشند که از طرق مختلف به بشر ارزانی شده است. این همان اصول و محکماتی است که در آیه 7 سوره بقره از آن به محکمات در برابر متشابهات از آن یاد شده و در جایی دیگر به اصل ثابت که فرعها فی السماء است از آن تعبیر شده است.
بنابراین اصول و اصول گرایی زمانی معنای درست و راستی می یابد که اصول از دسته اصولی ثابت و محکم و استواری باشد که ارزشی و عقلانی و عقلایی و هنجاری بوده و از اصول نابهنجار و ضد ارزشی بیرون باشد.
قرآن در آیات بسیاری به اصول اساسی و کلیدی هنجاری و ارزشی اشاره می کند. بی گمان توحید و معاد و هدفمندی آفرینش و حسابرسی در دنیا و آخرت از اصول اعتقادی اصیل و ارزشی و محکمات استوار اسلام و قرآن است. در حوزه روشی و ارزشی عدالت و احسان و قانون گرایی و بشر دوستی و اهتمام به طبیعت و محیط زیست و عدم فساد و تباهی محیط خشکی و دریا و از دیگر اصولی است که مورد تاکید و تایید اسلام و قرآن است.
مجموعه اصول ارزشی و هنجاری اسلام در حوزه های مختلف بینشی و نگرشی و رفتار فردی و اجتماعی را می توان در آیات قرآن جست و به دست آورد. از این روست که تنها زمانی اصول گرایی معنا درست می یابد که شناخت کاملی از مجموعه اصول و قوانین ارزشی و هنجاری اسلام و اصول ضد ارزشی و نابهنجاری آن داشته باشیم و در راستای عمل به آن اقدام و حرکت کنیم . بر همین اساس و پایه است که قرآن در سوره عصر و در آیات بسیار دیگری به مساله ایمان به مجموعه اعتقادات ارزشی در شخص و دعوت دیگری بدان و نیز عمل به مجموعه هنجارهای اخلاقی و رفتاری به عنوان عمل صالح و نیک و دعوت دیگران به آن به عنوان اصول اساسی اسلام و قرآن اشاره می کند. بنابراین اصول گرایی مطلوب از نظر قرآن و اسلام تنها ایمان به آموزه ها و گزاره های وحیانی قرآن و دستورهای معصومان (ع) و عمل به آن ها و نیز دعوت دیگران در دو حوزه بینشی و نگرشی است.
اصول گرایان از دیدگاه قرآن تنها زمانی اصول گرایان واقعی هستند که اصول ارزشی و هنجاری را شناخته و خود بدان باور کرده و عمل نمایند و دیگران را نیز به باور و عمل آن دعوت کنند.
معاشرت به معروف (نساء ایه 19) و امر به معروف و نهی از منکر و تفکر ارزشی و روشی عدالت محوری و عدالت گرایی و عدالت خواهی (اعدلوا هو اقرب للتقوی و نیز امر بالعرف و مانند آن ها) بخشی از اصول گرایی است.
از این جا دانسته شد که اصول گرایی ارتباط تنگاتنگی با دو حوزه ارزش ها و نیکی ها دارد. بنابراین زمانی از اصول گرایی می بایست سخن گفت که این دو همواره مد نظر باشد.
در انتخاب و گزینش هر شخصی برای اعمال جزیی و کلی و مناصب خرد و کلان می بایست این اصول مد نظر قرار گیرد و تنها کسانی انتخاب شوند که بر اصول ارزشی پای بند و بدان در مقام عمل وفادار باشند. التزام عملی به اصول ارزشی و هنجاری اسلام را می توان از تقوای عمل مردمان به دست آورد. بهترین را تشخیص و سنجش و ارزیابی اشخاص تقوای عمل آنان است که به شکل اعمال صالح خود نمایی می کند. از این روست که دختران شعیب در داوری خویش از صلاح و درستی حضرت موسی (ع) به رفتار و کردارهای نیک او بسنده کرده و بر پایه آن داوری و قضاوت و ارزیابی خویش را اعلام می کند و می گویند: انه قوی امین ؛ زیرا این قوت را از راه کار کردن با ابزارهای کشیدن آب از چاه و آب دهی به گوسفندان به دست آورند و امانت وی را از گفتار و شیوه بیان و احترام و عزتی که به زنان روا داشت شناختند. از این روست که عمل اشخاص بهترین راه شناخت التزام عملی به باوری است.
قرآن در جایی دیگر توضیح می دهد که ایمان امری در درون قلب ها و باطن هاست و نمی توان به سادگی شناخت ولی از راه عمل می توان باطن و باور اشخاص را به دست آورد از این روست که عمل صالح را بالابر افکار و اندیشه ها می داند و می فرماید: والعمل الصالح یرفعه ؛ آن کلمه طیب و پاک ایمان را عمل صالح است که بالا می برد و یا این که خداوند عمل صالح را ملاک قرار می دهد ؛ زیرا شخص افکار و اندیشه های خویش را به شکل عمل ظاهر می کند و این ملاک انسان است و اگر کسی می خواهد ایمان و باور و اعتقاد کسی را بشناسد می بایست به عمل او نگاه کند. از این روست که شخصیت انسان را عمل او که متاثر از اندیشه و بینش اوست می سازد و این بینش و اندیشه است که به شکل عمل خود را نشان می دهد و چون خدا شخصیت وجودی و آن شاکله هستی او را بالا می برد آن چه بالا می رود نیز عمل اوست و آن عمل یعنی وجود شخصیت اوست که در ترازوی قرار داده می شود و ارزش و اعتبار او شناخته و معلوم می گردد. از این روست که خداوند می فرماید که عمل صالح اشخاص را خداوند بالا می برد که بیانگر ایمان و کلمات طیب وجودی اوست.
به هر حال عمل صالح و رفتارها و هنجارهای هر شخصی بیانگر اعتقادات و باورها و التزامات وی است. از این روست که دختران شعیب به این اصول توجه داشته و آن را ملاک داوری و سنجش خویش قرار داد ند و حکم کردند که این مردی قوی وامینی است.
در مساله انتخاب طالوت نیز به عملکرد و دانش وی و توانایی جسمی برای مدیریت نظامی و سیاسی کشور اشاره می شود تا اصول اساسی و ارزشی از اصول نادرست و ضد ارزشی بازشناخته شود. از این روست که خداوند تاکید می کند که تنها اصولی می بایست معیار داوری باشد که در راستای تکامل فردی و اجتماعی باشد و هم چنین با توجه به نیازها و توانایی های مورد نیاز می بایست انتخاب انجام شود.
این بدان معناست که ممکن است شخصی مجتهد خوبی باشد ولی در حوزه مرجعیت در جا زند و یا می تواند در حوزه مدیریت خوب باشد ولی در تدریس و تالیف ضعیف باشد. اثبات خوبی شخصی بدان معنا نیست که وی در همه حوزه ها می تواند مسئولیت بپذیرد؛ زیرا ممکن است که وی در عمل ناتوان از اجرا امور باشد. از این روست که امیر مومنان(ع) بسیاری از دوستان توانمند و خوب خویش را به اموری چون استانداری و نظامی گری نمی گمارد. این بدان معنا نیست که وی فردی خوبی نبود بلکه توانایی برای این مسئولیت را نداشت.
بنابراین اصول گرایی به معنا توجه به ارزش ها و نقش هاست و نمی توان به صرف اصول گرایی بودن وی را تایید و یا برای نقشی او را به کار گمارد.
در آیات و روایات بسیاری می توان به مساله التزام عملی به عنوان راه شناخت انسان های باورمند و مومن از دروغیان و منافقان دست یافت. اگر نگاهی گذرا به روش ها و شیوه های شناخت اهل عدالت و تقوا که از شروط شهادت و قضاوت در آیات و روایات دانسته شده شود، به آسانی می توان دریافت که ملاک و معیار داوری و سنجش آن تنها عملکرد و رفتارهای هنجاری او در میان خویشان و اجتماع است.
بنابراین حوزه عمل اجتماعی به شکل هنجاری و رفتارهای نیک و پسندیده است که اصول گرای واقعی را نشان می دهد. اصول گرای واقعی کسی است که ایمان خویش به ارزش ها و هنجارها را به شکل عمل نشان می دهد. چنان که در داوری دختران شعیب این قضاوت و داوری را دیده و مورد تایید خداوند و قرآن قرار گرفته و به عنوان روشی درست و کامل معرفی شده است.
آن چه گفته شد گوشه ای از اصول گرایی و نقش ارزش ها در آن است که در حوصله این نوشتار کوتاه بوده است.

زنان در بهشت در آموزه های قرآنی


یکی از پرسش هایی که همواره از سوی بسیاری از مردان و زنان مطرح می شود مساله حضور، جایگاه و مقام زنان در بهشت است. قرآن به این مساله به صورتی که درباره مردان پرداخته است توجه نداده است. به نظر می رسد که زنان مومنان در بهشت می بایست در کنار شوهران مومن خویش باشند. آن چه تصور عمومی از وضعیت زنان و مقام ایشان در اذهان مردم وجود دارد برگرفته از مجموعه ای روایات معتبر و غیر معتبر و اسلامی و اسرائیلی است.
زن در قرآن موجودی است که از نفسی و روانی آفریده شده است که ما آن را به نام آدم می شناسیم. در گزارش قرآن از آفرینش انسان نخستین که آدم نام دارد پس از مساله تعلیم اسما و خلافت الهی آدم بر موجودات و استنکار و استکبار ابلیس از بهشتی سخن به میان می آید که آدم (ع) در آن قرار گرفته است. در این جاست که در گزارش قرآن سخن از همسر و جفت آدم به میان می آید ولی قرآن توضیح نمی دهد که این همسر و جفت چگونه آفریده شده است و تزویج و ازدواج ایشان چگونه و به چه شکلی اتفاق افتاده است.( بقره آیه 30 تا 35)
اما در آغاز سوره نساء یعنی آیه نخست آن گزارشی از چگونگی آفرینش این جفت که ما آن را حوا می شناسیم و قرآن هرگز به نام او اشاره نمی کند ، به دست می دهد. در این گزارش آمده است که جفت آدم و زوج وی ، از نفس آدم آفریده شده است و در حقیقت جفت آدم بخشی از وجود اوست. بنابراین جفت آدم به عنوان بخشی از وی بوده از او جدا شده است. آن گاه از این جفت همه انسان خلق شده اند.
بنابراین زن به معنای جفت و همسر و زوج در گزارش قرآنی مطرح می شود و از استقلالی خاص برخوردار نمی باشد. در حقیقت حوا بخشی از وجود و نفس آدم است که از وی جدا شده است و در کنار وی قرار گرفته است.
پس از هبوط آدم و حوا به زمین و تولید نسل از راه نطفه است که نسل بشر افزایش می یابد و مساله انتخاب همسر و جفت از میان دختران و پسران مطرح می شود.
در آیات قرآنی جن و انس به عنوان تنها مکلفان و دارندگان اختیار و انتخاب مطرح می شوند که خود می توانند راه خویش را برگزیند و به هدایت و یا ضلالت گرایش یابند. جن و انس شامل مردان و زنان از هر دو نوع را شامل می شود. بنابراین زنان و مردان همانند هم مکلف هستند.
از آن جایی که مساله زوجیت در دنیا امری عمومی است و همه موجودات در دنیا دارای زوج می باشند این مساله اختصاص به انسان ها و یا جنیان نداشته و ندارد و تنها تفاوت ایشان با دیگران مساله تکلیف و اختیار و انتخاب و به تبع آن پاداش و کیفر است.
زنان در دنیا به جهت ویژگی ها دنیا نوعی وابستگی و تبعیت به مردان دارند که قرآن از آن به قوامیت یاد می کند. زنان به مردان برای قوامیت نیاز دارند و مردان به زنان برای آرامش خویش نیازمند هستند.
هر مرد و زنی در رستاخیز پاداش کار خویش را خواهد گرفت و گناه و بار سنگین آن را دیگری بر دوش نخواهد گرفت. از این روست که قرآن به صراحت و شفافیت سخن از این می گوید که مردان پاداش عمل خویش را خواهند گرفت و زنان نیز دستاورد خویش را خواهند یافت.
اما در بهشت وضعیت زنان چگونه خواهد بود؟ به نظر می رسد که زنان مومن با شوهران مومن خود خواهند بود؛ ولی این معنا به چند جهت نادرست است. در قرآن همواره از حوریان و زنان بهشتی خاصی سخن می گوید که برای مردان آفریده می شوند که پیش از این از سوی جن و انسی تصرف نشده اند. این زنان بهشتی هستند که برای مردان آفریده می شوند و دارای اشکال و تنوع بسیاری هستند. اما هر گز از همسران زنان سخنی به میان نیامده است. به نظر می رسد که برای زنان آفریده های دیگری است که ما از آنان به غلمان و یا پسران چهارده ساله برنا و زیبا یاد می کنیم. اما چرا قرآن به صراحت و روشنی به این مساله نپرداخته است؟
به نظر می رسد که علت آن را در دو چیز می بایست جست: نخست آن که حیا و عفت را در این حوزه همانند مسایل زناشویی رعایت کرده است و دیگر آن که خواسته است تا غیرت مردان را بر نیانگیزد.
دلیل و شاهدی که بر وجود پسرانی برای زنان بهشتی همانند حوریان برای مردان بهشتی می توان آورد دو چیز است: نخست آن که قرآن بیان می دارد که در بهشت هر کسی هر چیزی را خواست و از روی شهوت بدان گرایش یافت و نفس و هواهای آن خواست به دست می آورد: ما تشتیهه الانفس . زمانی که مرد چیزی را به شهوت بخواهد چه از خوردنی و یا پوشیدنی و یا هر خواسته و شهوت دیگری همانند جنسی در همان زمان زن مومن ممکن است شهوت وخواسته دیگری داشته باشد. دوم این که دو مرد و زنی هر گز از نظر درجه و رتبه در یک درجه و رتبه نیستند تا در این نقطه و منطقه باشند و از درجه یگانه ای در بهشت برخوردار باشند. اگر افزون بر جزای وفاق و پاداش برابر به فضل الهی رتبه ای افزایش یابد و زن به همان مقام شوهر زمینی و یا شوهر به همان مقام همسر زمینی خویش بالا آید باز این اختلاف وجود خواهد داشت که اراده آنان و شهوت آنان نیز مختلف باشد و مرد یا زن می بایست در همان خواسته تن دهد در حالی که انسان ها بهشتی از هر لحاظ آزاد هستند و می توانند خواسته دیگری داشته باشند و تن به خواسته دیگری ندهند. اما با وجود حوری و غلمان این امکان وجود دارد که هر گونه که بخواهند و اراده کنند عمل کنند که مصداق کامل بما تشتهیه الانفس است.
البته هر همسری می تواند با شوهر خویش دمی یا زمانی باشد ولی این بدان معنا نیست که زن مجبور باشد بلکه هر گاه خواست هر عمل دیگری می کند که مصداق بما تشتهیه الانفس باشد. بنابراین می بایست گفت که زن و شوهر در بهشت از آزادی عمل بسیاری برخوردارند و زنان دارای شوهری بهشتی همانند حوریان هستند که غلمان هستند. این غلمان همانند حوریان زیبا و مطیع محض هستند و تحت اراده و خواسته زن و مرد عمل می کنند. این گونه است که نهایت آزادی در اجرای خواسته در بهشت فراهم می آید.
البته این بدان معنا نیست که زن و شوهر زمینی در بهشت نمی توانند در کنار هم باشند و از یک دیگر بهره نبرد ولی این آزادی همواره در آن جا برای هر یک وجود دارد که غلمان و یا حوری را در آغوش کشد به ویژه آن که در آن جا تکلیف و گناه معنا و مفهومی ندارد.
به هر حال نیازی نیست که به سختی برای زنان را هم چنان اسیر شوهران دانسته و احکام دنیا همانند قوامیت را در بهشت نیز تعمیم و گسترش دهیم.