سماموس از نگاه تاریخ نگاران


سماموس از نگاه تاریخ نگاران



کوه سماموس(somamus) با ارتفاعی بیش از 3675 متر از سطح دریا ، مرتفع ترین کوه ناحیه غرب مازندران و شرق گیلان است. در گذشته در محدوده ولایت گرجیان تنکابن قرار داشت. اکنون اگر جواهرده را جزو جغرافیای مازندران بدانیم چنان که در طول تاریخ این گونه بوده است، سماموس شرقی در این ناحیه بزرگ ترین چکاد غربی مازندران خواهد بود که پس از علم کوه از بلندای بسیاری برخوردار می باشد.


روی این کوه بقعه امام زاده ای هست که دکتر منوچهر ستوده به پیروی از تاریخ نگاران پیشین و سفرنامه نویسان غربی که از این ناحیه دیدار داشته اند، آن را مدفن شاه یحیی ( کارکیا یحیی جان) از سادات کیایی ملاطی می داند و می نویسد:


ظاهرا این سیه سر همان سیه سر خرمه دشت است که روی کوه سماموس است. در این جا آستانه ای قدیمی است که باید گور کار کیا یحیی جان باشد.(از آستارا تا استارآباد ج 2 ص 414 و 415)


اما سید ظهرالدین اشاره ای به کوه سماموس نکرده و در این باره چنین می نویسد:


در این اوقات چنان رسانیدند که روز سه شنبه 29 صفر موافق با هفتم مهرماه قدیم ( سنه 884) از تقدیر سبحانی طایر روح پاک حضرت شاه یحیی از قفس جسمانی طیران نموده و بر کنگره " ارجعی الی ربک " بنشست . انا لله و انا الیه راجعون و مغفور مرحوم را بنا بر وصیت که کرده بود همان جا به گرجیان به موضعی مشهور و ملقب است به سیه سر دفن کردند.


آن گاه سید ظهرالدین بیتی به مناسبت حال آورده است:


عروس سپر از دل تابناک


ز طارم در افتاده بر روی خاک


(تاریخ گیلان و دیلمستان ؛ صص 4423 و 424)


رابینو نیز به همی کتاب استناد جسته و در سفر نامه خویش به مازندران و استر آباد می نویسد: شاه یحیی ، حاکم تنکابن و بردار سلطان محمد لاهیجانی که در سال 883 هجری وفات یافته است در گرجیان در محلی به نام سیا سر مدفون گردید.( سفرنامه مازندران و استرآباد ص 143)


رابینو ضمن مشاهده زیبایی کوه سماموس از فاصله دور در این باره می نویسد:


من راجع به کوهی به این نام (سماموس) تحقیقاتی کرده ام ولی اطلاعاتی به دست نیامد تا روزی که از کنار دریا در رانکو سفر می کردیم ، قله کوهی پوشیده از برف در پشت جنگل در سمت شمالی جاده نمودار شد، از راهنمای خودمان اسم آن کوه را پرسیدم گفت: سومام موز.


گفتم : یعنی کوه سمام؟


جواب داد: البته .


ما در ولایت خودمان کوه را موز می گوییم .( همان ص 226)


کوه سماموس به لحاظ ارفتاع زیاد و دیگر جاذبه طبیعی خاص خود هر سال مورد توجه بسیاری از کوهنوردان کشور قرار می گیرد. مردم رامسر که ساکن در جواهرده می شوند به بخش شرقی آن که لپاسر نام دارد و از زیبایی و طبیعتی بکر و آب و هوایی مطلوب برخوردار است ، سفر می کنند و مدتی را در کلبه های مسافرتی و مهمان پذیرهای کهن به سر می برند. آب سیاه آن به جهت کاربرد داوری مورد توجه است. دشت وسیع و آب فراوان به همه این امکان را می دهد که چند روزی نیز در زیر چادرهای مسافرتی از طبیعت آن جا به خوبی بهره گیرند.


از آن جایی که سرمای آن جا حتی در گرم ترین ماه های تابستان نیز زیاد است کوهنوردان می بایست همراه خود لباس های زمستانی به همراه داشته باشند.


برای دست یابی به این قله می توان از راه های چندی استفاده کرد. بهترین و کوتاه ترین راه همانی است که به تازگی ساخته شده و در حقیقت یک راه ماشین رو به شمار می آید. این راه از کهنه تنگدره جواهرده تا سماموس شرقی کشیده شده است.


راه های دیگر عبارت است جواهرده ، لپاسر و سماموس و یا رامسر ، جنت رودبار ، لپاسر و سماموس . این راه ها همگی از مشرق امکان دسترسی به بخش شرقی قله را به کوهنوردان می دهد . تنها راه شمالی قله راه رحیم آباد ، گرمابدشت، جوردشت و سماموس است که دسترسی به قله را از گیلان امکان پذیر می سازد.


کوه سماموس دارای رسوبات دریایی مانند صدف ها و گوش ماهی هاست . سنگواره های یافت شده از کوه نشان می دهد که در گذشته دریای تتیس آن را در بر می گرفت و یا ساحل آن بوده است.


در اشعار کهن محلی به این مطلب این گونه اشاره شده است:


سوماموسا سوماموسا سوماموس


آب دریا بمه اوجه بومانوس


یعنی :


ای سماموس که این اندازه بلندی


آب دریا تا آن جا آمد ولی از آن جا فراتر نرفته و در آن جا ماند و پیش روی نکرد.


لحظه ی دیدار

لحظه ی دیدار نزدیک ست

باز من دیوانه ام،مستم ؛

باز می لرزد دلم ، دستم.

باز گویی در جهان دیگری هستم.

های! نخراشی به غفلت گونه ام را،تیغ!

های! نپریشی صفای زلفکم را، دست !

و آبرویم را نریزی دل

- لحظه ی دیدار نزدیک ست –

مهدی اخوان ثالث ( م. امید )

نوشته فاطمه پورمنصوری

خیال انگیز


خیال انگیز و جان پرور، چو بوی گل سرا پایی

نداری غیر از این عیبی، که می دانی که زیبایی

من از دل بستگی های تو با آیینه ، دانستم

که بر دیدار طاقت سوز خود،عاشق تر از مایی

به شمع و ماه ، حاجت نیست بزم عاشقانت را

تو شمع مجلس افروزی ، تو ماه مجلس آرایی

منم ابرو تویی گلبن، گه می خندی چو می گریم

تویی مهر و منم اختر، که می میرم چو می آیی

مراد ما نجویی ، ورنه رندان هوس جو را

بهار شادی انگیزی ، حریف باده پیما یی

مه روشن ، میان اختران پنهان نمی ماند

میان شاخه های گل مشو پنهان که پیدایی

کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو

دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی

مر گفتی که از پیر خرد پرسم علاج خود

خرد منع من ا عشق تو فرماید ،چه فرمایی؟

من آزرده دل را ، کس گره از کار نگشاید

مگرای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی

رهی، تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن

که با این نا توانی ها ، به ترک جان توانایی

محمد حسن معیری (رهی )

نوشته فاطمه پورمنصوری

مدار صفر درجه

سرشب،آسمان ابری شد هوا بوی تند باران می داد.خیابان ها همه خلوت و خالی بودند- پربودند خش خش باد وبرگ کاغذ. رجب بقال نشسته بود پای علائدین- روچهار پایه. هبت شعر نمی خواند- دم دکان قوزکرده بود و خرما می خورد. چراغ پنجره وسردر خانه ی گمرکچی خاموش بود. باران رفت تو خانه. صدای خاور از اتاق آمد-( کی بود؟) باران چراغ حیاط را روشن کرد وگفت:«مونم ننه» و رفت سر حوض دستها را بشوید. شیرآب را بازکرد. ماهی قرمز رادید-جاندارو پر حرکت بود-چرخ زد و رفت زیر آب. بعد دید که ماهی سیاهی- درشت تر از ماهی قرمز و جان دارتر-آمد روی آب. پای دیواره ی حوض گشت، به خزه ی دیواری نک زد و بعد،تند و فرز قوس زد و رفت.باران از پای حوض بر خاست وگفت:

ئی بوش لَمبو از کجا اومده تو حوض؟

ورفت تو ایوان. صدای عمو نوذر را شنید-«بوش لمبو نیس باران خان.»در اتاق عمو نوذر را باز کرد. نوذر پای سفره نشسته بود. سیگارش تو زیر سیگاری دود می کرد و رادیو دستش بود-«بیا تو درببند هوا سرده!» باران دررابست- «از کجا ئووردیش عمو نوذر؟» بلقیس سیگار نوذر را برداشت وپک زد. نوذر گفت:

-خریدمش.

و نگاه بلقیس کرد-« دیگه تره سی مو خورد نمی کنی ها!؟» باران گفت:

-صد هزار تاش زیر پل سفید تو هم لول می خوره-خریدیش؟

بلقیس گفت:«ووی بسم الله- یه پوک که بیشتر نزدم!» نوذر گفت:

- گفتم بوش لمبونیس – لجن خوره!

وبرگشت به بلقیس- «چه یه پک چه صد پک-» باران گفت:

- لجن خورکه- چه کار می کنه؟

نوذر به ساعت نگاه کرد و گفت:

- حوض تمیز می کنه- سی تخم ریزی ماهی-

باران گفت:

- یا سی تخم ریزی خودش؟

-بلقیس گفت- «باز حرف از خودش در ئوورد!» نوذر تند برگشت به بلقیس- « وقتی میگم زن عقل درست و حسابی نداره همینه!» و نگاه باران کرد و گفت:

- مردم صف بسته بودن- دهتا دهتا می خریدن!

و دستش رفت به پیچ رادیو. باران گفت:

- سیبیل داره عمو نوذر- مثل بوش لمبو! مو میندازمش بیرون.

نوذر یک هو گردن راست کرد- «مو ئیقد حق ندارم که توئی خونه یه ماهی تو حوض بندازم؟»باران گفت:

ماهی،ها،اما بوش لمبو-

صدای نوذر بلند شد-« صد دفعه گفتم لجن خوره،بوش لمبو نیس!» و تند برگشت به رادیو. باران گفت:

- ها، هم لجن می خوره، هم تخم ماهیانه!

نوذر گفت:

- اگه گذاشتین ئی بی بی سی میراث مانده را بگیرم!

صدای رادیو در آمد- خرخر کرد،سوت کشید- چشم باران به نوذر بود. بلقیس گفت:

- سی چه نمی شینی باران؟

در اتاق باز شد- خاور بود-« شام بکشم باران؟» نوذر سر برداشت وگفت:

خو یا بشین یا برو!

بلقیس گفت:- « ووی بسم الله،برارم بیرون کنه!» باران گفت:

- شام بکش ننه- ئومدم.

خاور رفت. باران گفت:

- اگه ماهیان خورد باید تاوانش بدی!

و رفت طرف در. صدای رادیو در آمد:«- ما گزارش می دهد که در تظاهرات امروز قم بیش از هفتاد نفر بازداشت شده-» نوذر گفت:

- هه هه! بازداشت- دو هزار تا کشته شده!

باران برگشت. رادیو گفت:« اغلب پیشوایان مذهبی نماز جماعت و حوزه های درس خودرا تعطیل کرده اند-»

نوذر گفت-« هی جانمی!» بلقیس گفت:

یعنی ترسیدن؟

باران گفت:

- حرف نزن بینم دده-

نوذر گفت:

- خو بشین باران.

رادیو گفت:« در شهرهای دیگر تظاهرات پراکنده-» نوذر گفت-« پراکنده؟ امروز تو همین باغ شیخ-» صدای رادیو رفت. نوذر گفت-«ای بر پدرت-» و برگشت به بلقیس- «بس که تو حرف مفت می زنی-» وموج یاب را جا به جا کرد. بلقیس گفت-« ووی بسم الله!-» نوذر گفت:« هی بگو ووی بسم الله- از کی ترسیدن؟» صداها در هم شد- عربی،انگلیسی،صدای زیر زنی برخاست. هندی می خواند. بلقیس گفت:

- همی خوبه نوذر!

نوذر توپید- «چک چک دانا سی قبر بابام خوبه؟مردم کشتن زن؟» بلقیس گفت:

«ووی بسم الله!» باران نشست و گفت:

- بده مو عمو نوذر،شاید پیداش کنم.

نوذر استکان را پر کرد-« حالا دیگه م پیداش کنی فایده نداره-تمام شد!» سیگار تو زیر سیگاری، تمام سوخته بود. نوذر سیگار گیراند،استکان را تو گلو خالی کرد و سیبیل را با پشت دست پاک کرد- دید که بلقیس با پر چارقد چشم ها را پاک می کند.

باران گفت:

نمی گیره عمو نوذر.

نوذر گفت:«به درک!» و برگشت به بلقیس-«مگه چی گفتم که باز مشک اشکت وا شد؟» بلقیس هیچ نگفت. باران رادیو را بست. نوذر گفت:

- بیا بگیر یه پک بزن.

بلقیس سیگاررا از نوذر گرفت. باران گفت:

- مگه امروز تو باغ شیخ بودی؟

-هه هه – می گه بودی؟ کی ئو شعار پارچه ای رو گرفته بود؟

- شعار پارچه ای نبود عمو نوذر1

- نبود؟ آقا را- مگه بچه مدرسی ها نبودن؟

- چرا اوناهم بودن!

- مگه تو باغ شیخ نبود؟

- چرا،بود.

خو شعار پارچه ئی هم بود! دفعه ی بعد یادت باشه باران- تو تظاهرات صف اول نگاه کن!

احمد محمود

نوشته شده توسط : فاطمه پورمنصوری

قله سماموس

سماموس نام چکادی در مرز مازندران و گیلان است. درباره معنای آن اختلاف است، اما در این که واژه‌ای ترکیبی است به ظاهر هیچ اختلافی نیست . برخی آن را ترکیبی از دو واژه سمام ( با زبر و فتحه سین) و موس می‌دانند .

مكان جغرافيايي قله سماموس

سمام نام عمومی‌ منطقه‌ای در سمت شمال غربی چکاد است که چند پارچه آبادی در آن قرار دارد و در صورت نسبت سمامی‌ خوانده می‌شوند. از جمله افراد سرشناس آن، یکی از بنیانگذاران مکتب تفکیک [1] شیخ علی اکبر الهیان سمامی [2] ‌رامسری است. منطقه سمام جزو پایین اشکور و به اصطلاح محلی آن از آبادی های (جیر اشکور) است .

معاني واژه سماموس يا سوماموس

در خود معنای واژه سمام نیز میان مردم اختلاف است که این اختلاف به سبک خواندن و تلفظ این واژه بر می‌گردد .

معناي نخست: برخي سماموس را تركيبي از دو واژه سمام و موس دانسته اند . در نظر ايشان موس به معنای هر چيز تپه مانندي است كه از اين رو به كون، [3] قله ، تپه و بلندی موس و يا موز مي گويند. در اين منطقه واژه موس به معناي باسن به كار رفته است و به آن "موس " و در صورت نسبت و دشنام و ناسزا " موسی" گفته می‌شود. بنابر اين تفسير ، معنای سماموس، قله و چکاد سمام يعني آبادي هاي پايين اشكور است .

معناي دوم:برخی سوما را به معنای ماده‌ای دانسته‌اند که از آن شربتی مقدس ساخته و در آیین‌های مذهبی زرتشتی و آیین های هندی [4] مصرف می‌شده است. بر پایه این تفسیر و معنا از واژه سوما (که مردم با پیش و ضمه سین این واژه را نیز تلفظ می‌کنند) سوماموس به معنای چکادی است که در منطقه پرورش سوما قرار دارد. این نوع نامگذاری در منطقه بسیار دیده می‌شود، مانند توبن به معنای منطقه‌ای که در آن درخت تو (با زبر تاء و اشباع واو ) می‌روید و بن به معنای زیر و بنه است؛ یعنی در زیر و بنه منطقه رویش درخت تو. در مناطق ديگر از استان هاي شمالي نام هاي ديگري مي توان از همين ريشه يافت که سوماسرا (sumäsarä) در غرب گيلان يکي از شهرهايي است که از اين نام اشتقاق يافته است و به معناي سرزمين و محدوده آزاد و بدون ديواري است که گياه سوما در آن مي رويد. البته به اشتباه اين نام تصحيف شده و در حال حاضر به نام صومعه سرا خوانده مي شود که نادرست و برخلاف لهجهات گيلکي است .

معناي سوم:برخی سماموس را ترکیبی از واژه سه و ماموس دانسته‌اند و ماموس یا ماموز را نام منطقه و آبادی سه گانه‌ای دانسته‌اند که در زیر این قله وجود دارد. بنابر این نام چکاد از نام آبادی‌های سه گانه آن گرفته شده است .

معناي چهارم:برخی نیز سو را به معنای نور و روشنایی [5] گرفته اند، چنان که می‌گویند "سوی چشمانم کم شد"، كه اين عبارت به معنای کم شدن دید شخص است. بنابراین سوماموس به معنای روشنای و ماموس نیز نام منطقه است. این چکاد را از آن رو به نام سوماموس خوانده‌اند که روشنایی آن بس خیره کنند است؛ زیرا این چکاد بزرگ برف نشین در هنگام برخورد تابش آفتاب بسیار خودنمایی می‌کند و در هنگام زمستان و آفتابی بودن آسمان، روشنایی و بازتاب نور خورشید آن واقعا دیدنی و جذاب است، به ویژه که این چکاد را می‌توان از دشت های لنگرود تا نزدیکی تنکابن به وضوح دید .

معناي پنجم:برخی آن را ترکیبی از "سوما" و "موز" و یا مازو دانسته است که "مازو و موز" به معنای رشته کوه‌ها، کوهستان و نيز قله آمده است [6] چنان که در معنای مازندران گفته‌اند كه آن آبادي است كه درون کوهستان و یا قله‌ها و یا درون رشته کوه‌ها قرار گرفته است . [7] البته نا گفته نماند كه واژه مازو نام درختی نیز می‌باشد که در پارسی آن را بلوط گویند. در جنگل‌های شمالی چند گونه از بلوط یافت می‌شود که از معروف‌ترین آن‌ها مازو و پلوت است . [8]

معناي ششم: برخی از اهالی، سما را مخفف آسمان [9] و موس را به معنای چکاد و قله گرفته اند؛ بنابراین سماموس به معنای چکاد آسمان گفته اند .

معناي هفتم و هشتم:البته برای آن دو معنای دیگری می‌توان یافت که این سه معنای اخیر شاید به حق نزدیک‌تر باشد. گروهی واژه سوم (به پیش سین) را به معنای گیاه چرید چهارپا و چرا کردن و وزیدن باد دانسته اند . [10] پس سوماموس به معنای قله چراگاه و یا قله‌ای است که گیاه مخصوص چریدن چهارپایان وجود دارد. این معنا از آن رو درست می‌نماید که در این منطقه از گذشته چراگاه چارپایان بوده است و هنوز هم گله‌های بزرگ است در دامنه آن رها و در حال چریدن است. افزون بر آن که در زمانه ما نیز چراگاه رمه‌های گالش‌ها در تابستان و بهار است. چنان که از اسناد تاریخی نیز به عنوان چراگاه خاندان‌های معروف جورده رامسر مانند شل شریف و سطان رستم يادشده است .

معناي نهم: گروهی دیگر سمام را به معنای باز و شاهین شکاری دانسته‌اند . [11] پس سماموس ترکیبی از سمام و موس است که در حالت ادغام تخفیف داده می‌شود و سماموس خوانده می‌شود. در این صورت سماموس به معنای آشیانه شاهین و عقاب معنا می‌دهد که این دور از ذهن نیست .

قله هاي ديگر سماموس

چکاد سوماموس و یا سماموس دارای چهار قله است که بلندترین آن در غرب قرار دارد قله‌های شرقی آن شامل سرخ تله و قله زلزلان دشت و سه برار رژه ( رجه) است. به نظر می‌رسد که نام این شرقی‌ترین بخش نام خاص و ویژه آن نباشد، بلکه اشاره مردم جورده ( جواهرده کنونی، چون جورده در برابر جیرده به معنای بالا ده است ) رامسر به سه قله است، زیرا رژه و یا رجه در زبان محلی به معنای قله و ردیف و یا ایستاده و به نظم در آمده نيز به كار رفته است [12] که در اين صورت به معنای سه برادری است که ردیف و در کنار هم به رژه ایستاده‌اند. بنابراین کاری که برخی انجام می‌دهند و بر سر یکی از قله سه نماد سنگی و ردیف می‌سازند، مفهوم درستی پيدا نمي كند. بر اين پايه است كه برخی بر این باورند که مردم جواهرده با اشاره به سه قله و چکاد شرقی سماموس يعني قله هايي كه از جورده به چشم می‌آید و کاربرد نام سه برار رژه این سه چکاد سماموس را اراده می‌کنند .

پانویس

شماره 1: الگو:پاورقى حکیمی ۲۲-۲۴ (= صفحات کتاب).

شماره 2: الگو:پاورقى حایری سمامی ۵۷-۵۲ (= صفحات کتاب ).

شماره 3: الگو:پاورقى دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).

شماره 4: الگو:پاورقى دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).

شماره 5: الگو:پاورقى دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).

شماره 6: الگو:پاورقى دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب ).

شماره 7: الگو:پاورقى دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).

شماره 8: الگو:پاورقى دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).

شماره 9: الگو:پاورقى دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).

شماره 10: الگو:پاورقى دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).

شماره 11: الگو:پاورقى دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب ).

شماره 12: الگو:پاورقى دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).

شماره 13: الگو:پاورقى دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).

شماره 14: الگو:پاورقى دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).

شماره 15: الگو:پاورقى دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).

منابع:

حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، انتشارات کیهان، تهران .

حایری سمامی، بزرگان رامسر، انتشارات کتابخانه مرعشی نجفی، قم .

روزنامه همشری، سال چهارم‌، شماره‌ ۱۱۱۰‏ ‎ نوامبر ۱۹۹۶ ، سال‌‏ ‎ آبان‌ ۱۳۷۵ ، ۲‏ ‎ شنبه‌ ۱۲‏ ‎

كوه،فصلنامه فرهنگي. ورزشي، معلومات عمومي،سال ششم شماره ۲۴ ، پائيز ۱۳۸۰

somomus:سماموس در گذر تاریخ

کوه سماموس که در گویش محلی آن را « سُمامُس» می نامند [1] با ارتفاعی معادل 3620 متر، مرتفع ترین کوه این ناحیه است [2] و در قدیم اایام در محدوده ولایت گرجیان واقع بود. روی این کوه بقعه امامزاده ای هست که محقق و الامقام دکتر منوچهر ستوده آن را مدفن شاه یحیی (کارکیا یحیی جان) از سادات کیایی ملاطی می داند و می نویسد: «ظاهرا این «سیه سر» همان سیه سر «خرمه دشت» است که روی کوه سماموس است. در این جا آستانه ای قدیمی است که باید گور «کارکیا یحیی جان » باشد. [3] » اما سید ظهیر الدین اشاره ای به کوه سماموس نکرده و در این باره چنین می نویسد: « ... در این اوقات چنان رسانیدند که روز سه شنبه 29 صفر موافق با هفتم مهر ماه قدیم (سنه 884) از تقدیر سبحانی طایر روح پاک حضرت شاه یحیی از قفس جسمانی طیران نموده و بر کنگره (ارجعی الی ربک) بنشست. (انا ببه و انا الیه راجعون) و مغفور مرحوم را بنابر وصیت که کرده بود همان جا به گرجیان به موضعی که مشهور و ملقب است به «سیه سر» دفن کردند» آنگاه سید ظهیر الدین بیتی به مناسبت حال آورده است:

عروس سپهر از دل تابناک زطارم در افتاده بر روی خاک[4]

رابینو نیز به همین کتاب استناد جسته و می نویسد: شاه یحیی، حاکم تنکابن و برادر سلطان محمد لاهیجانی که در سال 883 [5] هجری وفات یافته است در گرجیان در محلی به نام «سیاسَر» مدفون گردید.

کوه سماموس به لحاظ ارتفاع زیاد و زیبایی خاص طبیعی که در آن هست، تابستان هر سال مورد بازدید بسیاری از مردم قرار می گیرد. سرمای آن جا در گرم ترین ماه تابستان زیاد است و صعود کنندگان به آن جا ناگریزند که لباس زمستانی با خود داشته باشند.

این کوه از جاده ساحلی قابل رویت است. رابینو ضمن مشاهده آن از فاصله دور می نویسد: «من راجع به کوهی به نام (سماموس) تحقیقاتی کرده ام ولی اطلاعاتی به دست نیامد تا روزی که از کنار دریا در «رانکو» سفر می کردیم، قله کوهی پوشیده از برف در پشت جنگل در سمت شمالی جاده نمودار شد، از راهنمای خودمان اسم آن گوه را پرسیدم گفت: سومام موز. گفتم: یعنی کوه سمام؟ جواب داد البته. ما در ولایت خودمان کوه را «موز» می گوییم». [6]

کوه سماموس دارای رسوبات دریایی ( دو لپه ای های گوش ماهی) است و این نشان دهنده وجود دریا در دوران قبل از چین خوردگی هیا منطقه است( دریای تِتِیس). [7] راه هایی که منتهی به سماموس از سمت مشرق یا شمال می شود عبارتند از: راه رامسر،لپاسر، سماموس و راه رامسر، جنت رودبار،لپاسر، سماموس و راه جواهر دشت، سماموس

پانویس

شماره 1: الگو:پاورقى این کوه تا سال چند سال پیش هم در محدوده اداره منابع طبیعی شهرستان رامسر قرار داشت و اکنون جزو منابع طبیعی شهرستان رودسر قرار دارد

شماره 2: الگو:پاورقى گزارش توجیهی

شماره 3: الگو:پاورقى از آستارا تا استار باد، ج2، صص414-415

شماره 4: الگو:پاورقى تاریخ گیلان و دیلمستان، صص423-424

شماره 5: الگو:پاورقى سفرنامه مازندران و استرابد، ص143

شماره 6: الگو:پاورقى همان منبع، ص226

شماره 7: الگو:پاورقى تتیس دریای بزرگی است که در دوره دوم معرفه الاراضی سرزمین ایران را فرا گرفته بود (لغت نامه دهخدا، ذیل واژه تتیس

به نقل از تاریخ و جغرافیای تاریخی رامسر نوشته سید محمد تقی سجادی