مراسم كلنگ زني مجموعه ورزشي رامسر


به گزارش خبرگزاري فارس از رامسر، امير پريچهره امروز در مراسم كلنگ زني مجموعه ورزشي رامسر اعتبار عمراني در بخش ورزش مازندران را بيش از 5 ميليارد تومان اعلام كرد و افزود: :ما به اندازه مسجد و مدرسه نيازمند مكانهاي ورزشي هستيم و باتوجه به استقبال فراواني كه از سوي جوانان به رشته هاي ورزشي مي شود بايد نگاه ويژه اي به اين بخش داشت.

وي اظهار داشت:در سفر رياست محترم جمهوري 67 طرح مربوط به تربيت بدني است كه مصوب شده و از اين طرحها 16 سالن براي خانم ها و 17 سالن براي آقايان است كه هر كدام از سالنها نيازمند 250 تا 300ميليون تومان اعتبار است كه با بهره‌برداري از اين طرحها 2100 مترمربع فضاي ورزشي به فضاهاي ورزشي موجود استان اضافه خواهد شد.

مدير كل تربيت بدني مازندران ادامه داد: ساخت مجموعه چهار اسكله قايقراني، دو پناهگاه كوهنوردي و مطالعه طرح المپيك جهت انجام بازيهاي آسيايي در مصوبات دولت پيش بيني شده است كه هر اسكله نيازمند 450 ميليون تومان اعتبار است.

پريچهره گفت:اميدواريم با بهره‌برداري اين پروژه در رامسر مشكلات ورزشي براي جوانان اين شهرستان به حداقل برسد.

نماينده مردم رامسر و تنكابن در مجلس شوراي اسلامي نيز گفت:از اهدا كننده زمين جناب آقاي عبدالكريمي و مسئولان مربوطه تشكر و قدرداني مي كنم و اميدوارم جوانان رامسر با افتتاح اين مجموعه استفاده كافي از آن ببرند.

جعفر قلي راهب ادامه داد:يكي از روشهاي تربيت انسان پرورش جسم و روح است كه با ورزش تحقق مي يابد و ايجاد چنين مجموعه هايي در شهرستانها مي تواند باعث نشاط و شادابي در بين جوانان باشد.

اين مجموعه ورزشي يكي از طرحهاي مصوب سفر رياست محترم جمهوري به رامسر است كه در زميني به مساحت2000متر مربع اهدايي علي اكبر عبدالكريمي و به نام پدر وي مرحوم محمد حسين عبدالكريمي احدث مي شود.

پرتوهای طبیعی رامسر و فیلم من انرژی هسته نیستم




به نفع یا به ضرر رامسر؟

«من انرژي هسته‌اي نيستم!»به آمستردام رفت


فيلم مستند «من انرژي هسته اي نيستم!»،ساخته مهدی قربان پور از 23 نوامبر تا اول دسامبر (دوم تا دهم آذر 86) در بازار جهاني معتبرترين جشنواره جهاني سينماي مستند ايدفا (idfa) در آمستردام هلند حضور خواهد داشت.
«من انرژی هسته ای نیستم!» به کارگردانی مهدی قربان پور-کارگردان مازندراني- و تهیه کنندگي محمد شکیبانیا در موسسه فرهنگي و هنري فها (فرهنگ، هنر، ادبيات) به توليد رسيده است.
ایدفا مهم‌ترین و بزرگ‌ترین جشنواره مستند جهان محسوب می‌شود و امسال بیستمین دوره آن از 22 نوامبر تا سوم دسامبر برپا می‌شود.
اين فيلم پيش از اين در نخستين جشنواره بين‌المللي سينماي حقيقت به نمايش درآمد كه مورد استقبال تماشاگران ونيز مديران جشنواره‌هاي مستند مارسي فرانسه، هات داكز كانادا و هلسينكي فنلاند نيز قرار گرفت .
دومين نمايش مستند" من انرژي هسته اي نيستم"، پنج شنبه اين هفته ساعت 17:15 درخانه سينما برگزار مي شود. خانه سينما در خيابان بهار جنوبي،کوچه سمنان،شماره 23 واقع است.
عوامل مستند «من انرژی هسته‌ای نیستم!» عبارتند از:
طراح و کارگردان: مهدی قربان‌پور
تصویربردار: هومن بهمنش
صدابردار: امیر عباس کیاپور
پخش کننده فیلم: موسسه فرهنگي هنري فها FAHA
مستند، رنگی، 36دقیقه، اِچ.دی.وی، 1386
خلاصه داستان: پرتوهای رادیواکتیو در شهری کوچک در شمال ایران باعث رونق فضای انتخابات شورای شهر برای کاندیداهاست... قربان پور

2 ستاره ی سهیل


نوشته ی: " فاطمه پورمنصوری"

".... نگاه سهیل به پارگی لب ستاره افتاد. اطمینان داشت در دیدار قبلی این بریدگی وجود نداشت. با اشاره به لب خود، با تردید پرسید: " لبتون... چند دیقه قبل نبود."
"اوه ، بله. تو راه پله افتادم... مهم نیست."
اما برای سهیل بسیار مهم بود. معذرت خواهی کردو از اتاق خارج شد. در دل حس بدی نسبت به این موضوع پیدا کرده بود. در چشمان ستاره می دید که دروغ می گوید. اما چرا؟
"عصرونه ی خوبی بود. بازم بخاطر مزاحمتمون معذرت میخوام. در اصل ما باید شما رو دعوت می کردیم، نه شما مارو."
"این چه حرفیه سهیل جان؟ بالاخره نوبت ما هم میشه."
"راستی ما هفته ی آینده یه مهمونی در پیش داریم. خوشحال میشیم شما و دختر خانومتونم تشریف بیارین."
"پس همسرم چی؟"
"اوه، واقعاً متاسفم.والبته همسرتون. مادرم برای دعوت رسمی با شما تماس می گیرن."
"میدونید، ستاره خیلی خجالتیه فکر نکنم که بیاد..."
چهره ی سهیل در هم رفته بود که آقای محمدی ادامه داد:" من تمام تلاشمو میکنم که با خودمون بیارمش." ودستی بر شانه ی سهیل زدو لبخندی به چهره ی شرمگین او زد.
*******************************
سهیل بدون این که جواب سوالات پی در پی مادرش را بدهد وارد اتاقش شد وخود را روی تخت انداخت.بی نهایت شاد بود. همان طور که ویکتور هوگو می گوید:((آن روز نگاه کوزت ماریوس را دیوانه کرد و نگاه ماریوس کزت را به لرزه در آورد. ماریوس با اطمینان رفت و کوزت با اضطراب. آن روز یکدیگر را پرستیدند.)) یا در جای دیگری که گفت:((هر زن در زندگی خود یک بار این گونه نگاه می کند که تن هر رهگذری را می لرزاند. وای به روز مردی که آن لحظه آن جا باشد و اسیر آن نگاه شود.))
و سهیل آنجا بود. گفتار آن نگاه شد.
وستاره . ستاره ای که از عشق به سهیل گریزان بود.
"تو باید به اون مهمونی بیای! می فهمی؟ این برای من مهمه. پدر اون رئیس اون کمپانی بزرگه."
"خواهش می کنم پدر... من نمی خوام این کارو با اون بکنم."
"برام مهم نیست که تو دوست داری چه کاری رو بکنی و چه کاری رو نکنی."
"اما آخه تقصیر اون چیه. اون چرا باید توی دام کثیف تو بیفته؟"
"توباید حرف پدرتو گوش کنی. "
"تو مادر من نیستی که به من بگی چه کار کنم."
"ستاره ، با مادرت درست صحبت کن!ِ"
"اون مادر من نیست."
آقای محمدی سیلی محکمی به ستاره زد. طوری که به شدت به زمین خورد و دست چپش شکست.
**********************
دو روز بعد مدرسه ها باز شد. ستاره آن سال، سال آخر بود و پشت کنکوری.
ادامه دارد......

ستاره ی سهیل

قسمت اول نوشته ی: فاطمه پورمنصوری"
هوای ابری، آن روز دلگیر را دلگیرتر کرده بود. گویی آسمان نیز با او لج کرده بود. آخر این چه سرنوشتی بود؟ کاش می شد آن را از سر بنویسد. کاش یک باردیگر فرصت داشت از نو آغاز کند. ابرها گریه کردند،وشاید همین گریه ی ابرها بود که بغض او را شکست وصدای هق هقش رابلند کرد. زانوانش توان رفتن نداشت. همان جا نشست و آنقدر اشک ریخت که ابرها از باریدن خسته شدند. چه غروب غم انگیزی. غم در چشمان َآسمان هم موج میزد. به زحمت خود را روی نیمکتی که کنارش بود انداخت. چشمانش را بست و به یاد آورد.........
"سهیل به همراه تعدادی از دوستانش از باشگاه به خانه می آمد. حدوداً ده خانه پایین تر از خانه ی شان، خانواده ای مشغول بردن وسایلشان درون خانه بودند.
کاش می توانست بگوید" کاش قلم پام شکسته بود و پامو تو اون خراب شده نمی ذاشتم." اما چه متوانست بگوید که این بهترین اتفاق زندگیش بود.
" دختری را دید که در حال بلند کردن چمدان سنگینی است. دخترک چهره ی معصومی داشت. از آن چهره هایی که هیچ گاه از ذهن آدمی بیرون نمی رود.
سهیل جذب چهره ی او شد. بدون هیچ حرفی از دوستانش دجدا شد و خود را به دختر رساند، دستش را دراز کرد تا چمدان را بلند کند که صدایی شنید. "ممنون، خودم میتونم ببرمش."
سهیل سرش را بلند کرد وبه دخترک نگاه کرد اما متوجه شد که او حتی برای اداء جمله نیز به او نگاه نکرده است. با این که حسابی از بی اعتنایی او لجش در آمده بود با لبخند گفت:"این چمدون برای خانومی مثل شما خیلی سنگینه، براتون میارمش."
" مگه شما بار برید؟"
لبخند سهیل روی صورتش خشکید. " باربرهستم، اما نه باربر شما، فقط خواستم به یه همسایه کمک کنم. اما انگار شما خیلی سریع موضع گیری می کنید و در مقابل همسایه هاتون خیلی بدرفتار میکنین . باید بگم این رفتار شایسته ی یه خانوم مثل شما نیست."
او خواست از حیاط خارج شود که با مردی در پشت سرش مواجه شد.
"ستاره! این چه کاریه؟ ببخشید که دخترم باهاتون بد حرف زد"
"نه خواهش می کنم. برحسب وظیفه اومدم کمک"
"شما لطف دارین. واقعاً برای رفتار دخترم متاسفم همیشه این جوری نیست. راستش هروقت به خاطر کار من مجبوره از دوستاش جداشه این جوری میشه. بالاخره دختره دیگه، احساساتی و وابسته. اوه عذر می خوام من محمدی هستم . احمد محمدی."
ودستش را دراز کرد. سهیل دستان آقای محمدی را به گرمی فشرد وگفت:"سهیل احمدی. از آشناییتون خوشوقتم."
ستاره چمدان را همان جاگذاشت و رفت. اما در ذهن خود تکرار کرد"سهیل ، سهیل ، سهیل احمدی......."
"افتخار بدین یه چای در خدمتتون باشیم . بفرماییدتو."
"خیلی ممنون. راستشو بخواین الان از باشگاه میام. دوستام منتظرن بریم خونه"
"چی بهتر از این. دوستاتونم صدا کنید بیان. عصرونه رو دور هم می خوریم"
"راستش نمی خوام مزاحم شیم. تازه مثل این که دختر خانوم شما هم از بودن ما خوششون نمیاد."
سهیل این جملات را در حالی می گفت که از ته دل آرزو می کرد داخل برود ویک بار دیگر ستاره را ببیند. ستاره ای که شاید از آن او شود."
چه خیالی که ستاره روزی او را تنها می گذارد. تنهای تنها ، بی هیچ نشانی.
"آقای محمدی با مهربانی دستی بر شانه ی سهیل زد وگفت:"ما رسم نداریم مهمون رو گرسنه بفرستیم خونش."
"مهمون نه مزاحم."
"تعارف نکن زود برو دوستاتو صداکن."
"اما آخه......"
"آخه واما نداره. اگه از دست ستاره ناراحتی و به خاطر این نمییای تو برم بگم بیاد ازت عذر خواهی بکنه؟"
"نه اقای محمدی این چه حرفیه؟ چه ناراحتیی؟"
"پس دوستاتو صداکن"
"چشم، هر چی شما بگین."
آقای محمدی آخرین بسته را به درون خانه برد. برلب های سهیل لبخند رضایتی نشست. دستی برای دوستانش تکان داد و گفت"بییاین"
دوستانش وارد حیاط خانه شدند. "چی شده سهیل چرا نمییای بریم؟ فامیلتونه؟"
"اینا باشه واسه بعد. عصرونه دعوتیم."
"دعوت کی؟"
"بعداً براتون می گم. شما که مفت خوری تو خونتونه. برین تو وگرنه از مهمونی آخر هفته خبری نیست."
همگی غرغر کنان وارد خانه شدند. سهیل چمدان را بر داشت و وارد خانه شد. آقای محمدی چمدان را در دستان سهیل دید. خواست چمدان را ازاو بگیرد که سهیل گفت:"میشه خودم براشون ببرم؟ می خوام بابت رفتارم عذر خواهی کنم."
"طبقه ی بالا، اتاق اول."
سهیل به طبقه ی بالا رفت، در بازبود"میتونم بیام تو؟"
ستاره به سمتش برگشت و نگاهشان در هم گره خورد."
کاش هیچ گاه پایش را آنجا نگذاشته بود. کاش هیچ گاه آن نگاه دروغین را نمی دید. اما حتی توان فکر کردن به این را هم نداشت.
" "بفرمایید."
سهیل وارد اتاق شد. "چمدونتونو آوردم."
"لطف کردین، بذارین همونجا."
سهیل چمدان را گوشه ی اتاق، همانجایی که ستاره اشاره کرده بود گذاشت و خواست از در خارج شود که ستاره گفت:"آقای احمدی!"
سهیل ایستاد، اما برنگشت.
"میخواستم بگم بابت رفتارم متاسفم. واقعاً نمی دونم چرا با شما این رفتارو کردم."
"مهم نیست."
"در مورد همه چیز اینقدر بی تفاوتین یا فقط مورد عذر خواهی من بی تفاوتین؟"
"گفتم که برام مهم نیست. لطفاًدیگه ادامش ندین."
"فقط نمی خواستم کسی از دستم ناراحت باشه."
سهیل دوست نداشت اینقدر بی تفاوت با ستاره صحبت کند. اما چاره ای نبود جز حفظ ظاهر.

ادامه دارد...........

جواهرده یا جورده همان ده بالایی







مسیر دسترسی به روستای زیبا و تاریخی جورده و یا به تعبیر امروزی و تهرانی شده جواهرده رامسر از منتهی الیه غربی شهر رامسر و از جنوب سه راهی فلسطین( تگزاس) منشعب گردیده و با عبور از میان کوههای مشجر و گذر از جنگلهای انبوه و سرسبز و مناظر طبیعی و زیبا،پرندگان و جانوران وحشی و شگفت انگیز و در امتداد رودخانه خروشان و وحشی صفا رود ادامه یافته و با افزایش ارتفاع در طول مسیر به تدریج نوع پوشش گیاهی تغییر یافته و از تراکم درختان کاسته می شود و در نزدیکی جواهرده کاملا از پوشش جنگلی خارج شده و در 26کیلومتری رامسر به چمنزار و بوته زار تغییر شکل داده و از این نقطه در دامنه کوههای پر برف سماموس،روستای سنتی و ییلاقی جواهرده با نمای وصف نشدنی خودنمایی می کند. بهشتی که اختلاف دمایش با شهر حدود 10تا12 درجه می باشد و در تابستان بخاطر دارا بودن آب و هوای خنک مورد استقبال هزاران توریست خارجی و داخلی واقع می شود.این مکان توسط ارتفاعات اطراف رامسر محاصره شده و چشمه ساران قابل شرب زیادی مانند چشمه های شیخان، آبعلی، سلمان، بریشی و کمربن در آن جریان دارد.

جواهرده جزو معدود مناطق کوهستانی رامسر است که با وجود فاصله بسیار کم با دریا، بیش از 2000متر از سطح دریا ارتفاع دارد. در زمستان نیز این منطقه دارای جلوه های زیبای طبیعی بوده و حدود شش ماه از سال پوشیده از برف است و در تابستان اکثرا مه آلود بوده و هوایی شاعرانه و عاشقانه دارد.
جواهرده رامسر یکی از شاهکارهای طبیعی خلقت خداوند بزرگ مانند نگینی گرانبها در دل کوهستانهای سرافراز البرز می درخشد.جواهرده از سه جهت در محاصره کوههای زیباست و شبیه به دره ای کم عمق بوده با عرض کم و شیب ملایم که عرض آن در اوشیانسر،اندک بوده و به تدریج از غرب به شرق بر گستردگی آن افزوده می شود.
در دامنه شرقی تپه های تاک سرو دیکه سر یعنی کهنه و تازه تنگدره، رمک محله، چاک دشت و صیقل محله به صورت جلگه و محلی رویایی، باصفا و مناسب جهت کوه پیمایی اهالی این ده جواهر خیز می باشد.

در شل محله جواهرده، مسجد آدینه ای وجود داشت که بیش از هشتصد سال از بنای آن می گذشت، البته یک بار در دوره صفوی توسط بهمن تخریب شده و به دست شیخ الاسلام منطقه ملا شل شریف سرابی (کربلا بنه) جد خاندان شل محله ای های رامسر و تنکابن بازسازی می شود و تولیت آن تا دوره کربلایی محمد تقی شل آقاخانی در نسل آنان باقی می ماند تا این که به حجت الاسلام و المسلمین بنی هاشمیان واگذار می شود تا از تخریب و تصاحب اراضی آن که در شل محله جواهرده قرار داشت جلوگیری شود و با این حال تصرفات غیر قانونی ادامه یافت و نیمی از محوطه وقفی آن تصاحب و خانه سازی می شود و اعتراضات محمدتقی خان شل آقاخانی و بنی هاشمیان چنان که بارها برای نویسنده بیان شده بی تاثیر می ماند. در سال های اخیر چند بار مسجد کهن طمعه حریق می شود که خود یک بار شاهد آن بوده وبه سختی آتش مهار می شود ولی در سالی گویا به صاعقه ای که به درخت چنار( آزاد) برخورد می کند به کلی می سوزد ولی به گمان نویسنده شاید طعمه حریق های ناخواسته برخی شده باشد ؛ زیرا بخاری هیزمی آن چنان از هیزم های خشک انباشته می شد که آتش همواره تا سقف چوبی ادامه می یافت.

بر ستون های اصلی آن اشعاری به یادبود بازسازی آن در عصر صفوی نوشته شده بود و از شل شریف به عنوان بانی بازسازی یاد می شود. این اشعار که توسط بنی هاشمیان به یادگاری اجدادی برای این جانب نوشته شده بود موجود است . مسجد جدید با مصالح و طراحی نوین برخلاف سبک معماری کهن منطقه بنیاد نهاده شده است و اثری جز چندین عکس از مسجد کهن باقی نمانده است.

جواهرده از چندین محله زیبا تشکیل شده که اکثرا در تابستان مملو از جمعیت بوده و مردم برای فرار از گرما و شرجی ساحل دریای رامسر به آنجا هجوم آورده و در پاییز بجز چند خانوار،مابقی به ساحل رامسر باز میگردند. محله های آن عبارتند از:

1-اوشیان سر،که در پایین مسجد دارالوداع قرار دارد.
2-جولاخیل که از محله های بزرگ رامسر است.
3- کربلا بنه که به سراب معروف بود.
4-سید محله که در ضلع جنوبی مسجد آقا سید سعید در رامسر قرار دارد.
5-بریشی محله که چشمه برشی در آن محله واقع است.
6-آموسی خیل که در حد فاصل میان اوشیان سر و مدرسه علمیه رامسر قرار دارد.
7- صیقل محله
8- فتوک محله
9. شل محله که در جهت غربی مسجد جواهرده تا بازار ادامه می یابد
میدان جواهرده
در وسط محل،میدان جواهرده واقع است که بازار،مسجد،درمانگاه،ایستگاه رامسر و مخابرات در اطراف آن قرار دارند.در وسط میدان چندین درخت تنومند وجود دارد که از قدمت این میدان در رامسر حکایت دارد.

بازار جواهرده
در حال حاضر بر خلاف گذشته که بازار جواهرده در رامسر رونق فراوانی داشته،بجز محدود ایامی و آنهم به دلیل فراوانی توریست در جواهرده،بازار آن دارای رونق نیست.بازار جواهرده از چندین بقالی، قصابی،نانوایی،کبابی، رستوران،یک داروخانه و چند قهوه خانه به همراه میوه فروشی و سلمانی تشکیل گردیده است که در ایام پاییز و در زمستان تعطیل است.

روستاهای جواهرده
1-سلمل
سلمل در شرق جواهرده و در شمال شرقی رامسر قرار دارد و خیابان رامسر_جواهردهاز کنار آن میگذرد.سلمل از روستاهای مهم و بزرگ جواهرده است که در تابستان جمعیت زیادی در آن ساکنند و دارای بازاری است که شامل بقالی و نانوایی و میوه فروشی و همچنین مرغداری است.
2-زوریک
زوریک در جنوب شرقی سلمل و بالاتر از مدکوه و در جنوب رامسر واقع است و دارای قبرستان قدیمی و بقعه ای است که دو امامزاده بنام های سید فاضل و سید فضل در آن مدفونند،میباشد.
3-کنارود
کنارود در کمره کوه قرار گرفته و در آنجا انواع حبوبات،گندم و جو کشت می شود و دارای باغات فندق و گردو است.
4-پایین مازو
پایین مازو یا ون میزی یکی از روستاهای کوچک جواهرده است که به علت قرار گرفتن در دامنه کوههای بلند رامسر و وجود تپه های سبز اطرافش و همچنین وجود درختان کوهستان بابران و مشرف بودن به دره ای عمیق از زیبایی خاصی برخوردار است.محصولاتش گردو،فندق،سیب،گلابی،سیب زمینی و لوبیا است.
5-جیرکوه(کوه پایین)
جاده جواهرده_رامسر از وسط جیرکوه میگذرد.در گذشته مردم در تمام فصول سال در جیرکوه ساکن بودند ولی در حال حاضر بجز چند خانوار،مابقی در فصول سرد سال آنجا را ترک میکنند و در فصل گرما دوباره بدانجا کوچ میکنند.
6-جورکوه(کوه بالا)
جورکوه هم،مانند کوه در زمستان بجز چند خانوار،خالی از سکنه است ولی در تابستان بسیار پر جمعیت میشود و در نیم کیلومتری جیرکوه واقع بوده و دارای باغات فندق و گردوست.
7-مدکوه
مدکوه دارای دو چشمه میباشد که در رامسر معروف است و روستا را به دو قسمت تقسیم می کند.در جنوب شرقی زرودک واقع شده است ودارای باغات فندق و گردو است.
8-چوتوک
چوتوک در دامنه شرقی ورگه چال (گودال گرگها)واقع بوده است و در زمستان خالی از سکنه است.دارای مناطق دیدنی و جذاب است.
9-فیلیک دم
فیلیک دم در دامنه شرقی تپه تنگدره سر راه جواهرده به رامسر واقع است و در گذشته آسیاب آبی بسیار دیدنی و زیبایی در کنار رودخانه این روستا وجود داشت.دارای مناطق زیبا و دیدنی است.
10-بازارش
بازارش مابین کوه و دره قرار گرفته و بسیار دیدنی است.دارای اسخر پرورش ماهی قزل آلا و استراحتگاهی زیبا میباشد.ضمنا شیر سنگی که یکی از آثار تاریخی و شاید هم طبیعی جواهرده ،رامسر باشد نیز در نزدیکی بازارش قرار دارد.در بازارش گورهای گبری فراوان به چشم می خورد و حکایت از آبادانی منطقه در زمانهای گذشته می نماید

ترانه های رامسری: نُخوشی یار


تو جور مَله دره مو جیرمله
تو در جام آو خوره مو در پیله
بشو یار و بگو تشریف بیره
که یارت نخوشه حالت ندره


ترجمه :

تو در محله بالایی زندگی می کنی و من در پایین محله

تو در جام آب می خوری و من در پیاله

برو به یار بگو تشریف بیاورد

که یار تو ناخوش است و حالی ندارد

ای سماموس


اي کوه بلند آسمان بوس**** اي اوج بلند اي سماموس
از برف تو گشته اي قبا پوش**** در دهر نبد مثل تو همدوش
وز پايگه نظر گذارت**** رازي ست بسي کهنه ومنقوش
در شرق نظر به مازياري**** درغرب نظر به حيدراوغلو
وز پشت به شهريار گمنام **** وز ساحت روبرو پر از نام
در پهنه دشت اريايي**** بس نام بود گران بهايي
در خاطر و ياد آن عزيزان**** در دشت همي چو لاله زاران
برخيز و زناله کن تو آهي**** از دشت به قله بر نگاهي

ماه های گالشی رامسر



گالش های رامسر که از اقوام کهن ایرانی هستند تقویم خورشیدی دارند که به نظر می رسد که به پیش از اسلام باز می گردد. برخی آن را تقویم یزدگردی می خوانند. این تقویم در سال جاری 1386 را سال 1581 نشان می دهد. گالش های امروز رامسر هنور داراي‌ تقويم‌ "گالشي"‌ هستند‌ که‌ از لحاظ‌ فرهنگي‌ بسيار حايز اهميت‌ است‌ . در اين‌ تقويم‌ ماه‌هاي‌ سال‌ به‌ ترتيب‌ عبارتند از: "اول‌ ماه"، "مردال‌ ماه"، "ده‌ ماه‌"، "ورفه‌ ماه‌"، "اسفندار ماه"، "نوروز ماه‌"، "کرچه‌ ماه‌"، "ارکه‌ ماه"، "تيرماه"، "سيه‌ ماه"، "شرر ماه" و "اميرماه‌".

به نظر می رسد که تقویم گالشی مناطق اشکور و دیلمان تفاوت هایی در نام گذاری با این تقویم داشته باشد . نام هایی چون اريه ما ، در فرهنگ گالشی رامسر تغییر یافته است

ترانه های رامسری : کلاج و کشکرت



سر كوه بلند مي پا هلغزست

كلاج و كشكرت خنده بتركست

كلاج و كشكرت خنده نوكنين

آواز دختران مي دل بتركست


ترجمه:

بر سر كوهي بلند پايم لغزيد

كلاغ و زاغي از خنده تركيدند

كلاغ و زاغي خنده نكنيد

آواز دختران باعث شد كه دلم بتركد و به لزره در آيد

بزه میلجه و گیلان جان


بزه ميلجه و گيلان جان
1581, Noruz Mä 29
Baza miljə o Gilän jän، عنوان مجموعه شعری است به زبان گيلکی گالشی، سروده دکتر مجتبا روحانی (متخلص به مِندِج) که توسط نشر گيلکان، در 148 صفحه منتشر شده است.چاپ اول اين کتاب مربوط به سال 1379 هجری خورشيدی و طرح روی جلد آن کار ماکان پوراحمد جکتاجی ست.در بخش «سخن ناشر» اين کتاب آمده است:«دفتر شعر حاضر که به زبان گيلکی (گويش گالشی منطقه کوهستانی رامسر و تنکابن) سروده شده در واقع دو دفتر مستقل از شعرهای شاعر است که در دو قالب کاملن متمايز و متفاوت سراييده شده و در يک مجموعه فراهم امده است: بزه ميلجه (با سه شعر بلند در قالب نو) و گيلان جان (مجموعه دوبيتی‌ها).»شعرهای اين کتاب، دارای نگارش با الفبای عربی و هم الفبای لاتين بوده و در ضمن، علاوه بر ترجمه فارسی‌شان، بخش توضيح واژه‌گان را نيز شامل می‌شوند.با هم دو دوبيتی از بخش گيلان جان اين کتاب را می‌خوانيم.


Gilän jän, İlmili, sorxə qabäye!
Somämus ti çume, Dolfak ti päye
Hezäron gab däre, ti Käsə deryä
Bənäzam ti çum o ti dast o päye
İlmili
ايلميلی: نام کوهی در آخرين نقطه شرقی گيلان (در مرز کنونی گيلان و مازندران)
Somämus
سوماموس: نام بلندرتين کوه گيلان.
Çum
چوم: چشم.
Käsə deryä
کاسِ دريا: دريای کاس. هم به معنی دريای کاسپين و هم به معنی رنگ کاس (سبزآبی) دريا.
Gilän jän, äsemon borme kone zär
Kəläçe, därə tük nişte, kone qär
Ti saxtə yälə sar, vərg zuku kone
Gäləşe şul zane: çi xan vake kär?!
borme kune
بورمه کونه: گريه می‌کند.
Kəläçe
کلاچه: کلاغه، کلاغ.
Yäl
يال: گردنه کوه.
Zuku
زوکو: (=زوکا) زوزه.
Şul
شول: ناله و فرياد از روی فريادرسی و دادخواهی.
vake kär
وکه کار: بشود. (چی خان وکه کار=چه بايد بشود؟)(بزه ميلجه و گيلان جان، دکتر مجتبی روحانی)

آروس و زومه های اشکور و سماموس



آروس-زومه‌های اشکور و سماموس
1581، اریه ما 8
مقدمه:افسانه‌ها و باورداشت‌های پيشينيان، نوع نگرش آن‌ها را نسبت به محيط پيرامون‌شان نشان می‌دهد. اين باورداشت‌ها نه تنها محيط جاندار بلکه محيط بی‌جان را نيز دربر می‌گيرد. باورداشت‌های مردم اين سامان نسبت به پديده‌های ناشی از سازوکارهای زمين‌شناسی و فرسايش موثر در ايجاد اشکال زمين کم نمی‌باشد. در جای‌جای اين سرزمين می‌توان به آن‌ها برخورد نمود.در محيط جلگه‌ای اين مسئله به علت از بين رفتن محيط‌های طبيعی و حتا روستايی و تغييرات شديد در وضع محيط زيست طبيعی وفرهنگی آن‌ها، بسيار کم‌رنگ شده است.

اما در مناطق کوهستانی هنوز هم می‌توان اين باورداشت‌ها را که در حال از بين رفتن است، مشاهده نمود. همچون: منبرسنگ و شمشيربَزِه سنگ در مسير کشکو به لاکتراشان در تنکابن (مشايخی،1380)، چِل پله (در جاده اشکور)، غازگُوابَر در روستای چوشل و غارِ جاران در شاجانِ ديلمان و... در اين نوشتار سعی در معرفی گونه‌ای از اين باورداشت‌ها نسبت به پديده‌های حاصل از فرسايش شده که هر دو اثر از جاذبه های گردشگری در مناطق خود می‌باشند.
الف) آروس-زومه‌ی اِشکوربرای رسيدن به اين آروس-زومه، بايد از مسير زير عبور نمود:کلاچای، رحيم‌آباد، جاده اشکورات (سفيدآب)، تُولِ لات، سَجيران، گرمابدشت، دوراهی زياز، جاده سمت چپ، کوه آروس-زومه، عبور از تونل بر بالای قله‌ی آروس-زومه.
توضيح تصوير: در تصوير راست، دره‌ی پولؤرود و در انتها کوه آروس-زومه با فلش مشخص گرديده. در عکس چپ هم نمايی از اين کوه از روستای ليما ديده می‌شود.کوه آروس-زومه به ارتفاع 1372متر از سازندهای آهک توده‌ای خاکستری و کرم رنگ دوره‌ی ژوراسيک تشکيل شده و در محل التقای دو رودخانه چاک‌رود و پُلرود [پولؤرود] در جنوب روستاهای گرمابدشت و زياز واقع شده است. اين کوه کاملاً صخره ای، با عظمت خيره کننده از جاذبه‌های ويژه‌ی گردشگریِ منطقه اشکور می‌باشد. در طول زمان، بدنه‌ی سنگی اين کوه در اثر فرسايش فيزيکی چهره‌ای خشن يافته است و در اطراف قله‌ کوه، تيغه‌ها و ستون‌های سنگی به وجود آمده است. در اين ميان دو ستون سنگی بر پوزه‌ی سنگی کوه به‌طور زيبا و باشکوهی در کنار همديگر قرار گرفته‌اند که در بين مردم به آروس-زومه [عروس و داماد] معروف است. طبق باورداشت‌ها و روايت رايج در منطقه‌ی اشکور، پسر و دختری که به هم علاقه داشتند بدون اجازه‌ی والدين‌شان با يک‌ديگر از محل سکونت خود فرار نموده و مورد نفرين پدر و مادرشان قرار گرفته، در آن محل به سنگ مبدل گشتند.«اشکوريان معتقدند که اَروس و زومه مورد اشاره اين‌گونه نفرين شده‌اند: ((الهی سی‌پرده گيشه سيابن ببين))». (يگانه چالکی،1381) اين آروس و زومه در نوع خود شناخته‌شده‌ترين در گيلان به شمار می‌روند. اما نگارندگان در سفرهايی به مناطق کوهستانی شرق گيلان، آروس و زومه‌ی ديگری را نيز مشاهده نموده‌اند.
توضيح تصوير: نمای نزدیک شده از دو صخره‌ی معروف به آروس-زومه.
توضيح تصوير: سمت راست، پرتگاه سنگی کوه شاه‌نشين. در این عکس آروس-زومه با پيکان نشان داده شده است. عکس سمت چپ هم نمايی نزديک‌تر از آروس-زومه‌ی ديلمان است.
ب) آروس-زومه‌ی ديلمانبهترين مسير دسترسی: سياهکل، جاده ديلمان، توتکی، بالارود، لونَیْ، خشک ِ آب، لاری‌خؤنی، اسپيلی، به سمت چپ جاده اسپيلی-پيرکوه، دوراهی کوه‌پس، کوه‌پس، نياول، به طرف قله‌ی سيّدسرا، سيدسرا، به طرف شيرچاک، کوه شاه‌نشين در مرز دو حوضه‌ی رودخانه‌ی چاک‌رود و شلمان‌رود. در شمال کوه سيدسرا (سراهای گالش‌های سيدسرا) در سرشاخه‌های رودخانه‌ی شلمان‌رود، در يالی که از کوه شاه‌نشين در جهت جنوب شرقی-شمال غربی به طرف دره‌ی شلمان‌رود امتداد يافته است، پرتگاه صخره‌ای از سنگ‌های آتشفشانی و آذرآواری وجود دارد که در اثر فرسايش در اين پرتگاه سنگی، دو سنگ به شکل بسيار زيبايی در کنار هم به شکل دو ستون سنگی مخروطی به وجود آمده‌اند که شباهت به دو انسان در کنار هم ايستاده دارند. اين دو سنگ در ميان گالش‌های سيدسرا به آروس-زومه معروف‌اند.
منابع :1-مشايخی، حبيب ا...، نگاهی همه‌سويه به تنکابن، انجمن آثار و مناظر فرهنگی، تهران، 13802-يگانه چالکی، حسن، جغرافياي تاريخی اشکور- نگاهی گذرا به جواهردشت، تابان ، 13813-سازمان جغرافيايي نيروهای مسلح،1383، نقشه های توپوگرافی 1:50000 ، ملکوت IV60634-سازمان زمين شناسی ، نقشه زمين شناسی 100000 جواهرده.
نويسندگان:نیما فرید مجتهدیNima_mojtahedi[at]yahoo.comطالب قاسمی وسمه‌جانیAqvassmejani[at]yahoo.com
توضيح تصوير: نمايی نزديک از آروس-زومه‌ی ديلمان.
آروس-زومه‌ی اشکور

ایلمیلی و سماموس







گیلان جان ایلمیلی سُرخ ِ قبایه

سؤماموس تی چومه، دلفک تی پایه

هزارؤن گب داره تی کاس ِ دریا

بنازم تی چوم و تی دست و پایه






گیلان جان سو زنه اِسپه سماموس


تی جانِ پو زنه اِسپه سماموس


هزارن شب تی سر کورفی بنالست


هنه سو سو زنه اِسپه سماموس

سماموس در سرودی



سماموس . شعری در جغرافيای تاريخی و ريشه يابی نامواژه های كهن اشكور است که در بردارنده ای سروده ی از محمد قلی صدر اشكوری می باشد . این کتاب در سال 1379 خورشیدی چاپ و منتشر شده است.همان طور كه محمد قلی صدر اشكوری متولد 1320 در مقدمه اش نوشته است سروده سماموس با يكی از مشهورترين انواع شعرپارسی يعنی مثنوی قرابت دارد.شعر سماموس از صفحه 5 شروع می شود و در صفحه 25 خاتمه پيدا می كند، اما آنچه این سروده و کتاب را با ارزش و جاودانه ساخته است ، پيوست 75 صفحه ای ريشه يابی نامواژه های كهن اشكور و گویش گالشی است .
وی كتابی دیگر را به زبان گالشی با عنوان : ما بگيته سالان شعر( شعر سال های ماه گرفتگی ) با همکاری نشر رود در سال 1380 به چاپ رسانيده است که آن نیز بر غنای زبان گیلکی گالشی افزوده است.
گفتنی است که گویش گالشی در مناطق کوهستانی گیلان و مازندران رواج دارد.

1581 گالش شؤمار



1581 گالش شؤمار
1581، اريه ما 13
بالاخره پس از کش و قوس‌های بسيار، تقويم ديواری سال 1581 گالشی منتشر شد.اين تقويم در شش برگ گلاسه‌ی تمام رنگی و با حمايت نشريه‌ی گيله‌وا و سازمان ميراث فرهنگی استان گيلان آماده شده است. در کنار تقويم گالشی، تقويم رسمی کشورمان و نيز تقويم ميلادی به همراه تمامی مناسبت‌ها و تعطيلات رسمی و نيز مناسبت‌های بومی در اين تقويم گنجانده شده است.
عکس‌های اين تقويم از کارهای زيبای نيما فريد مجتهدی و تنظيم و طراحی تقويم نيز کار نگارنده‌ی ورگ است.متأسفانه درصد کمی از نسخه‌های منتشر شده در اختيار من و نيما قرار گرفته و به همين دليل همين‌جا به همه‌ی علاقه‌مندان اعلام می‌کنم که که اگر مايل به داشتن نسخه‌ای از اين تقويم هستيد، در اولين فرصت از طريق ايميل ورگ درخواست خود را اعلام کنيد.تقويم‌ها رايگان بوده و تنها از شما هزينه‌ی ارسال پست سفارشی گرفته خواهد شد. به دليل محدوديت تعداد، به درخواست کسانی که زودتر تماس گرفته‌اند پاسخ داده خواهد شد.

بزرگان رامسر: محمد رضا سرابی تنکابنی

محمد رضا سرابی رامسری تنکابنی فرزند محمد بن عبدالفتاح، در اصفهان دیده به جهان گشود، علوم مختلف را نزد پدر دانشمندش آموخت و از محضر عالم بزرگ فاضل خراسانی نیز بهره مند شد.
سراب محله ای در جواهرده رامسر است که اکنون به نام کربلا بنه معروف و مشهور است. از این محله بزرگانی بسیاری برخاسته اند که می توان به این عالم بزرگ اشاره کرد.
وی فقیهی محقق، عالمی کم نظیر و شاعری توانا بود و در علوم مختلف مهارت داشت و مورد تکریم علماء عصر خود بود.
از جمله مصنفات او عبارتند از:
1- سفینةالنجاة در اصول دین
2- ضیاءالقلوب در علم کلام، در اثبات امامت و دفاع از مذهب شیعه و نوشته های متعدد دیگر به زبان عربی و فارسی.
ابیات زیر از اوست :
هرگز طبیب فکر من مبتلا نداشت
گویا برای درد دل من دوا نداشت
محکم نگشت با تو اساس محبتم
از بس که حرف سست تو هرگز بنا نداشت
هربی وجود چهره به من گشت همچو عکس
بر روی من گواه که جفای تو وانداشت
خاموشی ام نبود از آسودگی رضا
از بس که تنگ بود دلم ناله جا نداشت

منابع :
1- بزرگان تنکابن، محمد سمامی حائری
2- پیشینه تاریخی و فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، محمد علی قربانی
3- لغت نامه دهخدا، ج 9 و 14

تنگدره رامسر

تنگدره رامسر

تنگدره ، یکی از محلات قدیمی و کهن رامسر است . این محله در غرب شهرستان رامسر و در کناره ترکرود قرار گرفته است. تنگدره در میان دره ای تنگ قرار دارد و کسی که وارد آن می شود از سراشیبی تند وارد و از سربالایی تندی نیز می بایست عبور کند. همین مساله علت نام گذاری محله به این نام بوده است. تنگدره در گذشته به دو بخش کهنه تنگدره و تازه تنگدره تقسیم می شد. رودخانه ترکرود آن را به دو بخش تقسیم نموده است.

تنگدره کنونی به دو بخش بالا تنگدره و پایین تنگدره تقسیم می شود. در بالا تنگدره که در مسیر جاده پوتک(پتک) قرار دارد ، در روی تپه قرار گرفته است و می توان آن را همان کندسر (روی تپه) نماید چنان معروف و مشهور است. مردمان آن از مردمان پتک ، فیلک دم جواهرده و شاه منصور محله ای و مردمانی از سیاهکل است.

ساکنان کهنه تنگدره از مردمانی بومی منطقه چون باقر سیلمی ها (که از قدیمی ترین مردمان بر پایه اسناد تاریخی ساکن در این محله هستند) گلجاری ها می باشند که ظاهرا این ها نیز از نصیر محله به این جا کوچ کرده اند.

فلکی مقدم ، اتابکی ، رامسری از مهاجران سیاهکل در اواخر دوره قاجار هستند که پس از کوچ در عهد احمد شاه قاجار به عنوان ابواب جمعی سپهسالار تنکابنی و پسرش امیر اسعد در آمدند و آن گاه که سلطان محمدتقی خان شل آقاخانی در گذشت مقام سلطانی به ایشان واگذار شد و اموال و املاک سلطان محمدتقی در شل محله جواهر ده به ایشان داد شد. البته برخی از اموال و املاک هم چنان در اختیار آقاجان قرار داشت که بعدها در دوره رضاشاهی مصادره شد.

توکل رامسری به همراه دیگر برادران خویش در جنگ های سپهسالار با آنان همراهی می کرد. وی در سال 1340 خورشیدی در گذشت.

پس از این که بازارچه شل محله که در کنار رود ترکرود در جریان طغیان رود تعطیل شد، مسجد و دکان ها به نزدیک بقعه سید خرم کیا منتقل شد و این مکان از اهمیت ویژه ای برخوردار شد. تعاونی و مسجد، چند دهانه دکان ، برنج خشک کنی ، نانوایی ، گرمابه ، مدرسه ، چوبری در این جا احداث شد.

در اسناد تاریخی نام محله به همین شکل آمده است. کهن ترین سندی که در این زمینه به دست آمده است ، صلحنامه ای خطی است که در جمادی الثانی سال 1154 هجری قمری به دنبال اختلاف میان او ملا محمد یوسف و محمد سلیم فرزندان محمد باقر تنگدره ای در مورد ملک دیسر رامسر روی داده بود، تنظیم شده است.

در آغاز این صلحنامه یاد شده چنین آمده است: نزاعی فیمابین صلاحیت و نجابت پناهان ملامحمد یوسف و محمد سلیم ولدان مرحوم محمد باقر تنگدره ای و رفعت معالی پناه شاهمنصور من القریه ...

محمد سلیم جد خاندان باقر سلیمی های تنگدره است. از این خانواده روحانیون و عالمانی برجسته برخاسته است .

تنگدره به علت وجود دو بقعه مقدسه سید خرم کیا و آقاجان گل معروف و مورد احترام اهالی به ویژه سادات منطقه بوده و هست. در کنار هر دو بقعه قبرستان های بزرگی است. البته در گذشته فضای هکتاری داشته اند که به مرور زمان از سوی نهاد ها و مردم به تصرف در آمده است.

بقعه سید خرم کیا که بر مذهب زیدی بوده است زگالی می باشد که در بازسازی اخیر به مصالح ساختمانی جدید تغییر شکل داده است و از گذشته تاریخی آن چیزی بر جا نمانده است. تصرفات در صورت قبر یکی از کارهای نادرستی است که در این مورد قبر سید خرم کیا صورت گرفته است. بازسازی این قبر منجر با نادیده گرفتن اسناد تاریخی و از میان بردن بخشی از تاریخ منطقه انجامیده است که بیانگر سکونت اقوام پیش از سده هفت و هشت هجری است. ، زیرا مذهب مردمان در گذشته زیدی بوده و از این رو آنان بر قبر و مزار این شهید سادات کیایی بارگاهی ساخته اند. این در حالی است که تغییر شکل صورت قبر از زیدی به شیعی این بخش از تاریخ را به دست فراموشی سپرده است.

در گذشته این بخش شامل مدرسه علمیه و مکتب خانه و حسینه و مسجد گلی کوچکی بوده است. جاده کنونی تنگدره بسیاری از آثار تاریخی را از میان برده و ساخت مدرسه در آن قبرستان بسیاری از قبرهای کهن دست خوش نابودی ساخته است.

از گذشته تنگدره جز دو بارگاه ملکوتی سید خرم کیا و رشادت های آقاجان گل چیزی به جا نمانده است و سکه های کشف شده در بازارگاه شل محله نیز که مربوط به سده های هفت و هشت بوده است اکنون در دست دلالان افتاده است.

تنگدره ای ها در جواهرده رامسر نیز محله ای برای خود دارند، چنان که بومی هر منطقه دیگر رامسر از سابق دارای محله و ملک و املاک در آن جا بوده اند. در جواهرده نیز کهنه تنگدره و تازه تنگدره معروف و مشهور است. ساکنان این محله در گذشته بیشتری از تنگدره بوده اند و در حال حاضر از اقوام و محلات دیگر نیز در این محله اسکان یافته اند.

فاصله تنگدره رامسر از بازار و مرکز شهر (آخوندمحله ) یک کیلومتر است. کسی که از سه راهی فلسطین به سمت خیابان شهید بهشتی (لات محله و جاده جواهرده ) به سه راهی کندسر آخوند محله بیاید وارد خیابان شهید محمد منتظری می شود که جاده آسفالته توبن است . پس از گذر از کندسر و دزکول بن به آقاجان گل می رسد . تنگدره کنونی از آقاجان گل آغاز می شود و تا پتک در جنوب غربی ، شل محله در شمال و توبن در غرب ادامه می یابد.

رودخانه تروکرود با آب دهی خوب و صاف و پاک خود، یکی از منابع مهم تامین آب مردمان رامسر در گذشته و حال بوده است. منبع آب و تصفیه خانه تنگدره معروف و مشهور است.

شهرستان رامسر

شهرستان رامسر در غرب استان مازندران قرار گرفته و از شمال به دریای خزر، از جنوب به رشته کوه البرز، از شرق به شهرستان تنکابن و از غرب به استان گیلان ( شهرستان رودسر) محدود بوده و داراي 2 شهر، 1 بخش، 4 دهستان و 140 آبادي داراي سكنه است.
شهرستان رامسر با مناظر زیبا و جاذبه‌هاي منحصر به فرد طبيعي، يكي از مناطق برتر كشور در طبيعت‌گردي محسوب ‌شده و سالانه پذيراي مسافران و گردشگران بسیار زیادی است. وجود کمترین فاصله بین کوه و دریا در سرتاسر کرانه دریای خزر، آب‌گرم های معدني، بوستان‌هاي جنگلي، آبشارها، غارها، چشمه‌ها، فرهنگ بومی غنی، صنایع دستی متنوع، صدها مرکز اقامتي و پذيرايي و تفريحي به ویژه هتل زیبا و منحصر به فرد رامسر ، اين منطقه را به عنوان قطب مهم گردشگري در كشور و جهان مطرح كرده است. از جمله مناطق دیدنی این شهرستان، هتل قديم رامسر، آب‌هاي گرم معدني، بوستان جنگلي صفارود، دهستان جواهرده، قلعه ماردكوه، كاخ موزه (موزه تماشاگه‌خزر) و... می‌باشد.

Images: Hotel Ramsar 1.jpg



طول و عرض جغرافيايي
شهرستان رامسر بين 36 درجه و 32 دقيقه تا 36 درجه و 59 دقيقه عرض شمالي و 50 درجه و 20 دقيقه تا 50 درجه و 47 دقيقه طول شرقي از نصف النهار گرينويچ قرار گرفته است.

طول و عرض جغرافيايي شهرهای حومه رامسر
شهر رامسر در 36 درجه و 52 دقيقه عرض شمالي و 50 درجه و 40 دقيقه طول شرقي ، و شهر كتالم و سادات محله در 36 درجه و 52 دقيقه عرض شمالي و 50 درجه و 44 دقيقه طول شرقي از نصف النهار گرينويچ واقع شده است.

جغرافیای انسانی
شهرستان رامسر براساس برآورد سال 1384، حدود 71,070 نفر ( 5/2 درصد) از جمعیت استان با نسبت شهرنشینی 2/71 درصد و حدود 8/729 كيلومتر مربع (07/3 درصد) از مساحت استان با تراکم 97 نفر در هر کیلومتر مربع، را به خود اختصاص داده است. براساس این برآورد، جمعيت فعال اين شهرستان 24,889 نفر، جمعيت شاغل 20,910 نفر (6,045 نفر روستايي و 14,864 نفر شهري) بوده و تركيب اشتغال به ترتيب كشاورزي، صنعت و خدمات 8/20، 25 و 54.2 درصد می‌باشد. این شهرستان دارای 48 واحد صنعتی است.
در سال تحصيلي 85-1384 تعداد كل دانش آموزان مقاطع مختلف تحصيلي شهرستان رامسر، 12,702 نفربوده است. از اين تعداد 5/37 درصد در مقطع آمادگی و ابتدایي، 7/25 درصد در مقطع راهنمایي، 7/21 درصد در مقطع متوسطه عمومی و 5/5 درصد در مقطع متوسطه در رشته هاي فني و حرفه اي و كار و دانش و 9/4 درصد در مقطع پیش دانشگاهی مشغول به تحصيل مي باشند. همچنین13/50 درصد از دانش آموزان شهرستان رامسر را دختران تشكيل مي دهند و سهم دانش آموزان مناطق روستایي نيز 7/20 درصد ميباشد. شهرستان در این سال تعداد 2,379 دانشجوی در حال تحصيل نیز دارد.

جغرافیای بهداشتی و درمانی
از لحاظ بهداشتی و درمانی، این شهرستان در سال 1384 دارای 2 بيمارستان با 152 تخت و همچنین به ترتیب دارای 8 و 3 مرکز بهداشتی درمانی شهری و روستایی می‌باشد. نسبت برخورداري جمعيت به پزشك، به ازاي هر هزار نفر، 19/1 پزشك است.

تاسیسات زیربنایی موجود
در این شهرستان، 5/117 كيلومتر راه وجود دارد كه 19 كيلومتر آن راه اصلي و 5/98 كيلومتر آن، راه فرعي مي‌باشد.
شهرستان رامسر دارای 54,216 تلفن منصوبه تا پايان سال 1384 بوده است. با توجه به 8/28 درصد جمعیت روستایي شهرستان، 4/96 درصد روستاها از برق و 8/44 درصد از آب آشاميدني سالم برخوردار ميباشند. همچنين تا پايان سال 1384 در 4 روستا طرح هادي روستایي اجرا شده است.

وضعیت کشاورزی
در این شهرستان بیش از 12,284 هکتار زمین زیرکشت محصولات کشاورزی بوده که از این مقدار حدود 2/14 درصد به محصولات زراعی و 8/85 درصد به محصولات باغی اختصاص دارد. محصولات عمده این شهرستان، برنج، مرکبات و چای است. همچنین شهرستان دارای 26705 هكتار جنگل طبیعی و 4891 هكتار جنگل مصنوعی و 72000 هكتار مرتع با قابلیت برداشت 12285 تن علوفه بوده است.

رامسر یکی از دو بخش تنکابن بوده و در اوایل استقرار جمهوری اسلامی به شهرستان مبدل شد.

دیدنی های رامسر

شهرستان رامسر با زيبايي وصف ناپذير درمنتهي‌اليه غربي استان مازندران در دامنه جنگلي و زيباي البرز و سواحل رويايي درياي خزر آرميده و با برخورداري از انوع جاذبه‌هاي گردشگري و امكانات اقامتي، پذيرايي وتفريحي با لقب عروس شهرهاي ايران به عنوان قطب مهم گردشگري در كشور و حتي جهان مطرح است.

وجود قله‌هاي مخروطي شكل با پوشش انبوه گياهان متنوع، باغات مركبات،چاي، مزارع برنج، برخورداري از ساحل زيبا، مناطق ييلاقي خوش آب و هوا، منابع فراوان آبهاي گرم معدني، وجود فرودگاه و هتلهاي قديم و جديد اين شهر را يكي از شهرهاي منحصر به فرد تبديل كرده است.


*هتل قديم رامسر
اين هتل با معماري بسيار زيبا در مركز شهر در دامنه كوههاي مشجر و فضاي سبز با محوطه‌سازي چشم نواز واقع شده ودر سال ‪ ۱۳۱۷‬شمسي مورد بهره برداري قرار گرفته است.

زيربناي اين هتل حدود پنج هزار متر مربع در سه طبقه به لحاظ نوع معماري ، زيبايي، موقعيت مكاني و تجهيزات يكي از مشهورترين هتل‌هاي خاورميانه به شمار مي‌رود.


*آبهاي گرم معدني
مناطق وسيعي از مركز شهر رامسر ازآبهاي گرم معدني با انواع خواص طبي و درماني برخوردار بوده كه گردشگران زيادي از اين آبها بهره‌مند مي‌شوند.

وجود اين آب گرم‌ها در نزديكي ساحل دريا ويژگي منحصر به‌فردي را به رامسر بخشيده است.

البته در فاصله پنج كيلومتري جنوب شرقي رامسر در شهرهاي كتالم و سادات محله نيز چند وان و استخر آب گرم معدني وجوددارد كه براي درمان بيماريهاي پوستي، رماتيسم و دردهاي عصبي و عضلاني سودمند است.


*بوستان جنگلي صفارود
مسير دسترسي به اين بوستان از ابتداي جاده جواهرده در ميدان غربي شهر رامسر آغاز و پس از طي ‪ ۹‬كيلومتر و عبور از مسيري زيبا به اين پارك در كنار رود صفارود مي‌رسد.

اين بوستان در ميان دره و در پايين جاده قرارگرفته كه پله‌هايي نيز براي ورود به‌آن از جاده ساخته شده‌است و وجود جنگل، رودخانه، آب معدني، آب و هواي مطبوع به اين مكان جلوه خاصي بخشيده است.


* دهستان جواهرده
جواهرده در ‪ ۲۷‬كيلومتري رامسر و در ارتفاع ‪ ۱۸۰۰‬متري از سطح دريا قرار گرفته و مسير دسترسي به جواهرده از منتهي‌اليه غربي شهر رامسر بوده كه با عبور از ميان كوههاي مشجر و در امتداد رودخانه صفارود اين منطقه ييلاقي خودنمايي مي‌كند.

روستاي جواهرده درفصل تابستان به لحاظ برخورداري از آب وهواي خنك مورد استقبال گردشگران داخلي و خارجي واقع شده و امكانات اقامتي در اين منطقه براي گردشگران فراهم است.

روستاي جواهرده علاوه بر زيباييهاي فراوان طبيعي و دارا بودن چشمه‌سارها از قدمت تاريخي تيز برخوردار بوده كه وجود گورستانهاي گبري در آن گوياي قذمت تاريخي اين مكان است.


* قله ماركوه
قله ماركوه مخروطي شكل، مشجر و جدا شده از سلسه جبال البرز بوده كه در فاصله شش كيلومتري شرق رامسر و سه كيلومتري ساحل دريا و محور ارتباطي تنكابن به رامسر واقع شده است.

اين كوه صخره‌اي با وسعت ‪ ۶۰۰‬هزار مترمربع با انواع درختچه‌ها، درختان انجيلي، بلوط، شمشاد و ازگيل پوشيده شده و ارتفاع قله از سطح دريا حدود ‪ ۵۰۰‬متر بوده كه احداث ‪ ۳۴۰‬پله در ضلع جنوبي كار صعود را آسان مي‌كند.

وجود شهر كتالم، چشم‌اندازهاي زيباي آن به‌دريا، مزارع برنج و باغات چاي و مركبات در شمال قله، تسلط به تپه‌ها و ارتفاعات سرسبز البرز و روستاهاي اطراف و رودخانه نسارود در شرق به اين مكان موقعيتي ويژه بخشيده است.

در بلندترين نقطه ماركوه بقاياي يك قلعه برجاي مانده كه احتمالا محيط ديده‌باني حاكمان قديم منطقه بوده است.


Images: Mardkooh1.jpg


*جنگل دالخاني
مسير دسترسي به دالخاني از خروجي شرق شهر رامسر آغاز و پس از طي هفت كيلومتر در مسير آسفالته رامسر به تنكابن به سه‌راهي جنت رودبار مي‌رسد.

جنگل دالخاني پس از طي ‪ ۲۳‬كيلومتر درمسير ارتباطي و آسفالته جنت رودبار در كنار جاده قرار داشته كه براي احداث پارك جنگلي در نظر گرفته شده و اكنون نيز به عنوان يك تفرجگاه مهم شهر رامسر مورد استفاده گردشگران قرار مي‌گيرد.


*كاخ موزه (موزه تماشاگه‌خزر)
اين موزه در محل كاخ سلطنتي رامسر و در مجاورت غرب هتل بزرگ قرار داشته كه علاوه بر اشيايي كه به نمايش گذاشته ساختمان كاخ نيز ديدني است.

اين بنا در اوايل دوران پهلوي در ميان باغي بزرگ باشيوه معماري اروپايي ساخته شده است، سنگهاي مرمر سفيدرنگ در تزيينات خارج بنا و ستونها ومجسمه حيوانات بكار رفته به اين كاخ جلوه‌اي ويژه بخشيده است.

هم‌اكنون آثاري از هنرمندان مشهور ايران و جهان شامل مجسمه‌هاي برنزي و سنگي، تابلوهاي نقاشي و فرش در اين كاخ در معرض ديد عموم مردم قرار دارد.

محلات رامسر

توساسان
این محل در شمال شهر رامسر قرار گرفته و جز محله های ساحلی قدیمی رامسر است . توساسان دارای باغات مرکبات ،کیوی و کشتزارهای شالیزار می باشد ، در گذشته توتستان بوده و از برگ درختان توت آن جهت پرورش کرم ابریشم استفاده می کردند . خیابان بیست متری (طالقانی) توساسان را از لمتر جدا می کند . طائفه ساسانی ها از اهالی این محله اند .

آخوند محله
آخوند محله یا محله ی بازار ،مرکز تجارت رامسر که نام قدیم آن کیا کلا . شادسر بوده است . بازار ماهی فروشان ،محل برگزاری روز بازار و دیگر مراکز تجاری و میدان اصلی شهر (میدان امام ) در این محل واقع اند .

ابریشم محله
ابریشم محله یکی از نقاط مرکزی ،زیبا و تجاری رامسر است که دبیرستان معروف و قدیمی امام (اردیبهشت) و بیمارستان رامسر در آن واقع است . در سالهای قبل از 1310 این محل توتستان بوده و مردم از برگ توت درختان ،جهت پرورش کرم ابریشم استفاده می نمودند و به همین جهت به ابریشم محله معروف گردید .

لپاسر
این محل در جنوب رامسر واقع و در دامنه ی زیبای کوه قرار دارد . دارای باغات مرکبات و کیوی و مزارع چای و برنج می باشد . بقعه ی آقا سید حسن و آقا سید حسین در آن واقع است . طائفه های قربانی ،لپائی ،لپاسر رضایی و کوزه گر از اهالی این محله اند .

نارنج بن
نارنج بن یکی از محله های قدیمی رامسر بوده و به دلیل کشت زیاد نارنج در باغاتش به این نام معروف شد . حد شمالی آن توساسان حد غربی آن لاکش حد جنوبی آن لپاسر و حد شرقی آن غریب محله است ،طائفه ی معافی ازاین محله اند.

لات محله
در کرانه ی غربی رود خانه معروف صفا رود محله ای زیبا به نام لات محله قرار دارد لات در زبان محلی به ساحل کنار رود خانه گفته می شود . این محله به دلیل مجاورت در بستر رودخانه به این نام معروف گردیده ،جاده ی رامسر به جواهرده از این محله عبور می کند . طائفه های مقدم ، درجانی و حلاجیان از اهالی این محله اند .


شاه منصور محله
این محله درغرب ترکرودواقع است وطائفه ی شاهمنصوریان ها ازاهالی این محله اند . دارای باغات کیوی و مرکبات و مزارع برنج می باشد . و بقعه ی متبرکه ی خانم سیده فاطمه در آن واقع است .

غریب محله
در حد فاصل نارنج بن و ابریشم محله محله ای به نام غریب محله واقع است که ابتدای خیابان بیست متری و شهر داری می باشد .

چهارصد دستگاه
یکی از محله های شمالی - ساحلی رامسر است . این محل که جز محله های جدید رامسر بوده حدود سی سال پیش توسط شهرک خارجی شهرک سازی گردید . دارای بلوار و خیابانهای زیبا و با صفا ست و به دلیل قرار داشتن چهارصد قطعه تقریباً هزار متری در آن به چهارصد دستگاه معروف گردید ،چهار صد دستگاه به صورتی زیبا ، گل و درختکاری گردیده و در تمام فصول دارای گلهای مخصوص فصل می باشد .

طالش محله فتوک
محله ای زیبا با باغات مرکبات ،کیوی ، چای و زمین های شالیزار که به شاه منصور محله و توبن مرتبط است در این محل دو بقعه ی متبرکه به نام های آقا سید محمد و خانم سیده فاطمه قرار داشته که اهالی بدانجا مشرف می شوند .

چپرسر
در شرق رامسر واقع شده و کوه جنگلی دریا دیم در جنوب آن قرار دارد . دارای چشمه یآب معدنی گوگردی که نمک فراوان دارد ،می باشد . رود خانه ی نمک آبرود از کنار محله می گذرد .

دوسکول بن
این محل در دامنه ی کوه و تپه ی دزکول قرار گرفته و از شمال به آخوند محله و از جنوب به لات محله مرتبط می شود ،دارای باغات با صفا و زیباست . قلعه ی تاریخی دزکول که محل اختفای گنج هایی که از دل این محل بیرون آمده و دال بر قدمت قلعه و محله می نماید ،در این محل قرار دارد ،طائفه یدسکویی از اهالی این محله اند .

رضی محله
یکی از محله های قدیمی رامسر بوده و جاده ای که گیلان و مازندران را به هم متصل می کند از کنار آن می گذرد . دارای مزارع شالیزار و باغات مرکبات و کیوی است . طائفه ی رضی کاظمی از اهالی این محله اند .

دریا پشته
یکی از محله های غربی و ساحلی- کوهپایه ای رامسر بوده و مردم آنجا به کشاورزی و ماهیگیری مشغول بوده و در گل کاری مهارت دارند . جاده ی رامسر به گیلان از وسط این محله می گذرد . دریا پشته دارای پلاژی زیبا و با صفاست و به اردوگاه رامسر متصل می باشد . طائفه ی عبدالکریمی و عسگریان از اهالی این محله اند .

پردسر
محله ای است واقع در حد فاصل اشکونکوه و لات محله که جاده جواهرده از کنار آن می گذرد .

زکی محله
یکی از محله های شمالی رامسر بوده که بین توساسان و آخوند محله بازار واقع است . دارای باغات مرکبات و شالیزار بوده و خیابان شهدا که بهشت زینبیه ،گلزار شهدا و قبرستان اصلی شهر در آن واقع است از این محله می گذرد ،بهشتی که علاوه بر مردان و زنان ،دختران و پسران از دنیا رفته ی شهرمان ،تعدادی از مردان خدا ،مردان بی مدعایی که برای دفاع از کشور عزیزمان از جان عزیزشان گذشتند ،مردانی که در عین سادگی ،اخلاص ،مهربانی و افتادگی ،در میدان نبرد مانند شیران بودند وببران ،را در خود مهمان نموده و باعث افتخار وسر افرازی مردم وطن دوست و اهالی محل شده است . در زکی محله دو درخت کهنسال وجود دارد که به آقا دار معروف اند . طائفه های کاظم زکی و زکیان از اهالی این محله اند .

لمتر
یکی ار محله های قدیمی رامسر بوده و گنج های کنده شده دال بر قدمت آنجاست . در این محل باغات مرکبات و مزارع چای و شالیزار وجود دارد . لمتر از شرق به چهارصد دستگاه و از غرب به توساسان مرتبط است . بقعه ی آقا سید محمد ،کنار مسجد محل واقع گردیده است . طایفه های لمتری و لمتر محمدی از اهالی این محله اند .

تنگدره
یکی از محلات قدیمی رامسر بوده و ترک رود از کنار آن می گذرد . در دره ای زیبا قرار گرفته و خاندان اتابکی ، رامسری ، سلیمی و فلکی ها از اهالی این محله اند .

میان لات
در مسیر جاده جواهرده رامسر واقع شده و بعد از عبور از یک سراشیبی و پل که بر روی رودخانه ی زیبا و وحشی صفا رود زده شده به این محله ی زیبا با مردمانی خونگرم وارد می شویم طایفه جوربنیان از اهالی این محله اند .


اشکونه کوه
در جنوب غرب رامسر واقع و دارای قبرستان با صفا و قدیمی بوده و جاده جواهرده از کنار آن می گذرد . در مجاورت صفا رود قرار داشته و دارای باغات چای و مرکبات است.

توبن
از محله های قدیمی رامسر بوده و در دامنه ی کوه ایلمیلی قرار دارد ، دارای باغات مرکبات می باشد .

رمک
رمک در شرق رامسر است و چشمه ی آب سیاه که برای درد مفاصل مفید است در رمک قرار دارد ، دارای بازار قدیمی و معروف و بستنی های خوشمزه بوده و برج چشم انداز در آن واقع است . طایفه های کاکوان ،کاکوئی از اهالی این محله اند .

لیماکش
از مسیر کنار آبگرمهای پشت هتل که بگذریم و راه خود را به سمت کوهستان سر سبز و پر درخت ادامه دهیم به محله ی زیبا و جنگلی لیماکش و کلک ، جایی که طایفه ی لیماکشی ها از اهالی آنجایند می رسیم . در لیماکش گنج های زیادی از دل خاک بیرون آورده شده که نشان از قدمت آن محل دارد . دارای باغات مرکبات ، کیوی و ازگیل می باشد .

کرکت محله
محله ای قدیمی ااست که حد فاصل آخوند محله و رضی محله بوده و در گذشته آسیابی آبی در آن وجود داشته است . دارای باغات مرکبات و کیوی می باشد .

حیدر محله
در شرق ترکرود واقع گردیده و دارای باغات مرکبات می باشد .

کوی تعاونی
این محل به دلیل وجود تعاونی باغداران رامسر به کوی تعاونی معروف گردیده و جز محلات بزرگ رامسر محسوب مس شود وازسال 1346 به بعد بوجود آمده است . روبروی باغ معروف شاهپور غلامرضا واقع و دارای شالیزار و باغات مرکبات می باشد .

سفید تمشک
سفید تمشک در غرب رامسر قرار داشته ،از شرق به اردوگاه رامسر ،از جنوب به جنگل ،از شمال به جاده گیلان و از غرب به سورخانی محدود می باشد . دارای باغات مرکبات ،کیوی و چای م یباشد به دلیل قرار گرفتن در بلندی ، مشرف و نزدیک بودن به دریا ، منطقه ای بسیار زیبا و با صفاست .

جنگ سرا
روستایی زیبا با باغات مرکبات و چای که در هفده کیلومتری غرب رامسر واقع گردیده است .

جنت رودبار
در فاصله ی چهل کیلو متری رامسر قرار دارد و دارای زمینهای کشاورزی و باغات بوده که در آن گردو و فندق و سیب زمینی کشت می کنند . رود خانه یچالکرود از ارتفاعات جنت رود بار سرچشمه می گیرد . دارای مناطقی بسیار زیبا ،دیدنی و بکر می باشد .

بامسی
بامسی در سر راه جاده رامسر به جواهرده واقع و تا رودخانه صفا رود امتداد داشته ،دارای قدمتی طولانی است بسیار خوش آب و هوا بوده و مناظری دیدنی و زیبا دارد . در این منطقه چشمه ای با آب گوارا وجود دارد که از جای دیگری سر چشمه می گیرد و پزشکان آن را تأیید کرده اند




جواهرده


مسیر دسترسی به روستای زیبا و تاریخی جواهرده رامسر از منتهی الیه غربی شهر رامسر و از جنوب(سه راه تگزاس) منشعب گردیده و با عبور از میان کوههای مشجر و گذر از جنگلهای انبوه و سرسبز و مناظر طبیعی و زیبا،پرندگان و جانوران وحشی و شگفت انگیز و در امتداد رودخانه خروشان و وحشی صفا رود ادامه یافته و با افزایش ارتفاع در طول مسیر به تدریج نوع پوشش گیاهی تغییر یافته و از تراکم درختان کاسته می شود و در نزدیکی جواهرده کاملا از پوشش جنگلی خارج شده و در 26کیلومتری رامسر به چمنزار و بوته زار تغییر شکل داده و از این نقطه در دامنه کوههای پر برف سماموس،روستای سنتی و ییلاقی جواهرده با نمای وصف نشدنی خودنمایی می کند.بهشتی که اختلاف دمایش با شهر حدود 10تا12 درجه می باشد و در تابستان بخاطر دارا بودن آب و هوای خنک مورد استقبال هزاران توریست خارجی و داخلی واقع می شود.این مکان توسط ارتفاعات اطراف رامسر محاصره شده و چشمه ساران قابل شرب زیادی مانند چشمه های شیخان،آبعلی،سلمان،بریشی و کمربن در آن جریان دارد.جواهرده جزء معدود مناطق کوهستانی رامسر است که با وجود فاصله بسیار کم با دریا،بیش از 2000متر از سطح دریا ارتفاع دارد.در زمستان نیز این منطقه دارای جلوه های زیبای طبیعی بوده و حدود شش ماه از سال پوشیده از برف است و در تابستان اکثرا مه آلود بوده و هوایی شاعرانه و عاشقانه دارد.جواهرده رامسر یکی از شاهکارهای طبیعی خلقت خداوند بزرگ مانند نگینی گرانبها در دل کوهستانهای سرافراز البرز می درخشد.جواهرده از سه جهت در محاصره کوههای زیباست و شبیه به دره ای کم عمق بوده با عرض کم و شیب ملایم که عرض آن در اوشیانسر،اندک بوده و به تدریج از غرب به شرق بر گستردگی آن افزوده می شود.
در دامنه شرقی تپه های تاک سرود یک سر یعنی تنگدره،رمک محله،چاک دشت و سیقل محله به صورت جلگه و محلی رویایی،باصفا و مناسب جهت کوه پیمایی اهالی این ده جواهر خیز میباشد.در جواهرده مسجد آدینه ای وجود داشت که بیش از هشتصد سال از بنای آن می گذشت،البته اکنون بر اثر عوامل طبیعی و عواملی دیگر،از بین رفته و مسجدی نو بنا نهاده شده است.
جواهرده از چندین محله زیبا تشکیل شده که اکثرا در تابستان مملو از جمعیت بوده و مردم برای فرار از گرما و شرجی ساحل دریای رامسر به آنجا هجوم آورده و در پاییز بجز چند خانوار،مابقی به ساحل رامسر باز میگردند. محله های آن عبارتند از:
1-اوشیان سر،که در پایین مسجد دارالوداع قرار دارد.
2-جولاخیل که از محله های بزرگ رامسر است.
3- کربلا بنه که به سراب معروف بود.
4-سید محله که در ضلع جنوبی مسجد آقا سید سعید در رامسر قرار دارد.
5-بریشی محله که چشمه برشی در آن محله واقع است.
6-آموسی خیل که در حد فاصل میان اوشیان سر و مدرسه علمیه رامسر قرار دارد.
7- صیقل محله
8- فتوک محله

میدان جواهرده
در وسط محل،میدان جواهرده واقع است که بازار،مسجد،درمانگاه،ایستگاه رامسر و مخابرات در اطراف آن قرار دارند.در وسط میدان چندین درخت تنومند وجود دارد که از قدمت این میدان در رامسر حکایت دارد.

بازار جواهرده

در حال حاضر بر خلاف گذشته که بازار جواهرده در رامسر رونق فراوانی داشته،بجز محدود ایامی و آنهم به دلیل فراوانی توریست در جواهرده،بازار آن دارای رونق نیست.بازار جواهرده از چندین بقالی،قصابی،نانوایی،کبابی،رستوران،یک داروخانه و چند قهوه خانه به همراه میوه فروشی و سلمانی تشکیل گردیده است که در ایام پاییز و در زمستان تعطیل است.

روستاهای جواهرده

1-سلمل


سلمل در شرق جواهرده و در شمال شرقی رامسر قرار دارد و خیابان رامسر_جواهردهاز کنار آن میگذرد.سلمل از روستاهای مهم و بزرگ جواهرده است که در تابستان جمعیت زیادی در آن ساکنند و دارای بازاری است که شامل بقالی و نانوایی و میوه فروشی و همچنین مرغداری است.


2-زوریک

زوریک در جنوب شرقی سلمل و بالاتر از مدکوه و در جنوب رامسر واقع است و دارای قبرستان قدیمی و بقعه ای است که دو امامزاده بنام های سید فاضل و سید فضل در آن مدفونند،میباشد.

3-کنارود

کنارود در کمره کوه قرار گرفته و در آنجا انواع حبوبات،گندم و جو کشت می شود و دارای باغات فندق و گردو است.

4-پایین مازو

پایین مازو یا ون میزی یکی از روستاهای کوچک جواهرده است که به علت قرار گرفتن در دامنه کوههای بلند رامسر و وجود تپه های سبز اطرافش و همچنین وجود درختان کوهستان بابران و مشرف بودن به دره ای عمیق از زیبایی خاصی برخوردار است.محصولاتش گردو،فندق،سیب،گلابی،سیب زمینی و لوبیا است.

5-جیرکوه(کوه پایین)

جاده جواهرده_رامسر از وسط جیرکوه میگذرد.در گذشته مردم در تمام فصول سال در جیرکوه ساکن بودند ولی در حال حاضر بجز چند خانوار،مابقی در فصول سرد سال آنجا را ترک میکنند و در فصل گرما دوباره بدانجا کوچ میکنند.

6-جورکوه(کوه بالا)

جورکوه هم،مانند کوه در زمستان بجز چند خانوار،خالی از سکنه است ولی در تابستان بسیار پر جمعیت میشود و در نیم کیلومتری جیرکوه واقع بوده و دارای باغات فندق و گردوست.

7-مدکوه

مدکوه دارای دو چشمه میباشد که در رامسر معروف است و روستا را به دو قسمت تقسیم می کند.در جنوب شرقی زرودک واقع شده است ودارای باغات فندق و گردو است.

8-چوتوک

چوتوک در دامنه شرقی ورگ چال (گودال گرگها)واقع بوده است و در زمستان خالی از سکنه است.دارای مناطق دیدنی و جذاب است.

9-فیلیک دم

فیلیک دم در دامنه شرقی تپه تنگدره سر راه جواهرده به رامسر واقع است و در گذشته آسیاب آبی بسیار دیدنی و زیبایی در کنار رودخانه این روستا وجود داشت.دارای مناطق زیبا و دیدنی است.

10-بازارش

بازارش مابین کوه و دره قرار گرفته و بسیار دیدنی است.دارای اسخر پرورش ماهی قزل آلا و استراحتگاهی زیبا میباشد.ضمنا شیر سنگی که یکی از آثار تاریخی و شاید هم طبیعی جواهرده ،رامسر باشد نیز در نزدیکی بازارش قرار دارد.در بازارش گورهای گبری فراوان به چشم می خورد و حکایت از آبادانی منطقه در زمانهای گذشته می نماید

منبع: شهر من رامسر


ساداتمحله و کتالم


ساداتمحله شهری است واقع در شرق رامسر که در گذشته نه چندان دور،قریه ای بیش نبود و تا اوایل قرن چهاردهم معروف به معاف محله از توابع گرجیان به شمار می آمد و بیش و کم نیز سیدمحله یا ساداتمحله به کار می رفت اما از آن به بعد به ساداتشهر اشتهار یافت.اسناد و اوراق خطی متعلق به دو سه قرن پیش حاکی از این است که ساداتمحله وجود نداشت و سادات این محل در برشی مقیم بودند(برشی از توابع کتالم است)و به سادات برشی موسوم بودند.هیچ قباله یا سندی در دست نیست که وجود محل یادشده را در آن عصر تایید کند.برشی که در گویش محلی به بیرشی معروف است در حد فاصل بین ساداتشهر و کتالم قرار دارد و اکنون یکی از محلات ساداتشهر است.ضمنا در جواهرده رامسر نیز یک محل دیگری به این نام وجود دارد که محلی بسیار زیبا است و دارای آبهای شیرین بسیاری است.

هوای ساداتشهر مانند نقاط دیگر معتدل و مرطوب است و اراضی آن اغلب شوره زار و کمتر مستعد کشاورزی میباشد.وجود آبهای گرم معدنی(شرح آن در بخش آبهای معدنی رامسر آمده است)و رسوبی که در مسیر راه از خود بر جای می نهد،سنگهای آهکی و تلخ آبها باعث نامستعد بودن اراضی مجاور است.

پیش از تاسیس شهرداری آب آشامیدنی مردم از یک حلقه چاه آب شیرین واقع در کندسر ساداتشهر،و نیز از چشمه آب شیرینی که در همان حوالی جریان داشت،تامین می شد.

چاههایی که در بقیه نقاط این محل حفر می شد آب شور از آنها بیرون می آمد و امروزه هم اگر کسی بخواهد مبادرت به حفر چاه نماید باز هم آب آن چاه شور است و این از ویژگی های خاک ساداتشهر رامسر است.قلت آب آسامیدنی سالیان سال است که مردم این محل را رنج می داد تا اینکه با تاسیس شهرداری در این منطقه مردم با ایجاد تاسیسات مدرن لوله کشی آب از بی آبی نجات یافتند.

کتالم شهری نوبنیاد است که تا قبل از سنه 1320هیچ قریه یا آبادی در آن موضع وجود نداشت و اراضی آن اغلب بایر و علفزار احشام بود.بعد از آنکه کارخانه چای در آن دایر گردید،به صورت منطقه ای مسکونی درآمد و با شتابی روز افزون روی به آبادانی نهاد و در اسرع وقت مبدل به شهری آباد گردید.محتملا وجود آبهای راکد برکه ها سبب گردید آنجا را کتالم بنامند.در مورد محدوده معالیت شهرداری کتالم که به مساحت نوزده کیلومتر مربع میباشد.از سمت شمال تا ساحل دریا رامسر،از جنوب تا دامنه کوه رامسر،از شرق تا رودخانه نسارود و از غرب تا تلخ رود رامسر بوده و محلات زیر را که تمامی آنها جزء حومه رامسر هستند را در بر می گیرد:ساداتمحله،برشی،پیازکش،طالش محله،کوزه گر محله،کردمحله،مشاکلایه،میانحاله،نیاسته،تالارسر،مارکوبن،تجن و پوده.

در میان محلات یادشده کوزه گرمحله از قدمت بیشتری برخوردار است
منبع: شهر من رامسر


غارهای دیدنی و تاریحی رامسر

غارهای زیبا و دیدنی و تاریخی رامسر عبارتند از :

غارگرگرلوکا:

این غار دارای شیبی تند بوده و در منطقه صعب العبور از ارتفاعات کوه ایلمیلی با دیواره های صخره ای قرار دارد . لوکا به زبان محلی به سوراخ و شیار گفته می شود . این غار عجیب بسیار زیبا و دیدنی است .

غار یاغی لوکا :

غار یاغی لوکا دارای شیبی 95 درجه بوده که دهنه بالائی غار سه متر می باشد و حدود هزار متر از سطح دریا ارتفاع داشته و در شمال غربی رامسر واقع است .

غار بام بامه :

این غار در جنوب هتل و جنوب غربی محله رمک در میان جنگلهای پوشیده از درختان کهنسال در فاصله دویست متری دامنه کوه قلعه بند قرار گرفته است .دهانه آن بشکل مثلث بوده و حدود 40 متر عمق دارد و احتمالا در گذشته محل اختفای اشیای با ارزش و عتیقه بوده است . غار بام بامه دیدنی , ترسناک و از عجایب رامسر محسوب می شود .

غار شب پره چال :

این غار به علت وجود شب پره ( خفاش ) فراوان و آویزان در داخلش به این نام معرف شده است و می گویند راه مخفی قلعه های اطراف بوده است . غار شب پره چال هم زیبا و دیدنی است به شرطی که از خفاش ها نترسید.

منابع:
_مازند نومه
_
جاذبه های گردشگری

_ساحل شهسوار

تهیه و تدوین : مهدی صمدی

بقعه آقا جان گل

بقعه آقا جان گل

یکی از مقبره هایی که در تنگدره رامسر در کنار تصفیه خانه آب رامسر قرار دارد، بقعه آقاجان گل است. این بقعه زگالی است و قدمت آن کم تر از بقعه سید خرم کیا می باشد. این بقعه در ابتدای تنگدره در سراشیبی قرار دارد که به میدان اصلی تنگدره می رسد. فاصله آن از بقعه سید خرم کیا حدود صد و پنجاه تا دویست متری است.

آقاجان گل کیست؟

به نظر می رسد که اگر آقاجان گل یکی از سادات محترم منطقه نبوده باشد، بی گمان یکی از سرداران و بزرگانی است که به سبب همراهی با سادات و یا رهبری قیام های مردمی در دل این مردمان جا گرفته است و بقعه و بارگاهی برای وی ساخته اند.

از آن جایی که در منطقه تنها سادات دارای بقعه و بارگاه هستند ، می توان این مطلب را تقویت کرد که وی از سادات محترم بوده است و از آن جایی که بر خلاف مقبره سید خرم کیا که به سبب نوعی دفن وی که پا ها به سوی قبله است و از سادات زیدی مذهب بوده است ، آقاجان گل سیدی شیعی بوده است. از سوی دیگر بنابر نقل شفاهی مردم بومی ، قبر وی نسبت به سید خرم کیا جدید تر است. بنابر این می توان گفت که وی از کسانی است که در دوران صفوی به بعد می زیسته است. از این رو محتمل است که قیام وی ارتباطی به آشوب هایی دوره اخیر به ویژه دوره نادری داشته باشد.

برخی وی را بر خلاف آن چه در افواه مردم است به آقا جهان قلی بیگ نام گذاری کرده و بر اساس آن حتی نوشته بر در ورودی آن نهاده اند. این گونه تصرفات پیش از آن که مساله ثابت شود خود محل اشکال است. این اشکال هنگامی تقویت می شود که به بازی با تاریخ واقعی منجر شود ، چنان که با تغییر جهت قبر سید خرم کیا آثار دوره زیدی گری مردم منطقه به دست فراموشی سپرده می شود و این هرگز با حفظ آثار فرهنگی و تاریخی هماهنگی و هم خوانی ندارد.

به هر حال نام گذاری به آقاجان در منطقه امری عادی است و حتی سادات را به این نام می خوانند. شگفت این که گل به عنوان نام در این منطقه هنوز رواج دارد و گل آقا نمونه زنده ای است که صابر فومنی بر خود به پیروی از روش گیلانیان بر گزیده است. بنابراین نیازی نیست تا ما آقا جان گل را به آقا جوان و یا آقا جهان و یا گل را به قلی و یا قولویه تغییر دهیم تا با مزاج دیگران به ویژه تهرانی ها خوش آید. نیازی نیست تا اربه کله را به خرمالو کلایه تغییر دهیم ؛ زیرا اربه به معنای خرمالوی وحشی و جنگلی و یا کله به معنای کلایه در زبان گیلکی رامسری این گونه تلفظ می شود. به هر حال این شخص آن چنان مردمان از دیرباز می خواندند همان آقا جان گل است و بگذاریم تا همین گونه باشد تا در آینده اگر سندی و مدرکی به دست آمد بدانیم متعلق به کی و کجا بوده است.

شگفت آن که نام پدر بزرگ نویسنده آقاجان بوده است و در علت نامگذاری وی گفته اند که وی را هفت خواهر بوده است و برای محمدتقی خان فرزند پسری نبوده است. هنگامی که وی به دنیا آمده است همه او را به آقاجان خواندند و معروف به آقاجان شل آقاخانی شد. بنابراین بعید نیست که شخصی به نام آقاجان بوده باشد. به ویژه که این نام در افواه مردم دلالت بر بزرگی مقام و منزلت می کند. از این روست که فرزندان پدران خویش را آقاجان می خوانند و این گونه به وی احترام می گذارند. در حقیقت نهایت احترام و تعظیم با خواندن وی به آقاجان انجام می شود. بنابراین دور نیست که نام وی همان آقاجان باشد یا به این نام و لقب معروف و مشهور بوده باشد.

وی در افسانه ها و تصویر مردم همچون کاوه آهنگر است که بر دشمنان عدالت شورید و سالیان متمادی که برخی به هفت از آن یاد کرده اند در ایلمیلی و پتک به سر برده و آن جا را پناهگاه ساخته و بر حکومت وقت شوریده و متمرد و یاغی بوده تا این که در مزار خویش شهید شده است.

اما آقا جان گل و یا آقاجان گله کیست ؟

می گویند که آقاجان گل در پوتک (پتک) به کار سلمانی مشغول بود و در آن جا روزگار می گذارند. وی به دلایلی بر ضد دولتی ها و امیران و حاکمان محلی در سده های 9 یا 10 هجری قمری قیام می کند و به یاغی گری روی می آورد و متمرد می شود. حمله ها و هجوم های وی که به دفاع از مردم یا آیین ایشان انجام می شود ، حاکمان را خوش نمی آید. از این رو مورد تعقیب حاکمان و امیران زورگو قرار می گیرد. در یکی از مبارزه ها دژ خود را در ایلمیلی و پتک از دست می دهد و برای فرار از دست دولتی ها خود را به دشت می رساند. دولتی ها و حاکمان وی را تعقیب می کنند و او با یاران اندکش خود را از پتک (پوتک) از راه توبن به شل محله ( بازار آن که در کنار رود خانه و باغ کنونی محمدتقی خان شل آقاخانی ) می رساند و در نبردی نابرابر در شل محله یک دستش قطع می گردد و به سوی تنگدره می گریزد و یا می کوشید خود را به دژ دیگری در منطقه دژکول در همان چند صد متری برساند ولی با قطع دست در بازارگاه شل محله از سوی تعقیب شوندگان بسیار ناتوان تر از آن است که خود را از گروه تعقیب کنندگان رهایی بخشد و در نهایت در بالای تپه تنگدره که به سوی دژکول می رفت کشته می شود و در همان جا از سوی دوست داران و علاقه مندانش دفن می شود و بارگاهی بر سر قبرش می سازند که هنوز هم پناهگاه مبارزان و عاشقان عدالت و ایمان است.

اگر بپذیریم که آقاجان و یا آقا جوان و یا آقا جهان بیگ نام درست وی بوده است و این واژه یاغی که کلمه مغولی است از سوی آنان بر او نهاده شده است می بایست بپذیریم که وی سرادری بزرگ بود که بر ضد مغولیان ایستاد و حاضر نشد تا حکومت ایشان را بپذیرد و در این راستا به علت ایمان و دین به مقابله پرداخت و شهید شد.

پتک (potak) رامسر

پتک، مرزبان قلمروی کیایی


هنگامی که سید شاه احمد کیایی از شاه نشین کوه ( شیطان کوه و بام سبز کنونی) به دورترین نقطه شرقی قلمروی خویش می نگریست، دژ ایلمیلی را به چشم می دید که در کناره دریا نشسته است. این دژ که آخرین نقطه مرزی دولت کیایی بود، می بایست دولت کیایی را از حملات پیاپی دولت صفوی در امان می داشت. به ویژه آن که دولت صفوی کیا محله را به آخوند محله تبدیل و افزون بر پادگان بزرگ در تنکابن، حملات فرهنگی خود را به مذهب زیدی و اسماعیلی آغاز کرده بود و مدارس بسیاری را در آخوند محله به وجود آورده و ملا ها و آخوندهایش را به همه جا از گیل و دیلم و اشکور روانه داشته بود. هر چند که کیایی ها به زودی مذهب تشیع دوازده امامی را برگزیدند ولی می کوشیدند از استقلال دولت کیایی در برابر دولت صفوی مقاومت کنند. تا پیش از این شاه اسماعیل و شاه طهماسب کاری به کار کیایی های گیلان به حرمت میزبانی شاه اسماعیل و کمک های نظامی وی برای چیرگی بر آذربایجان از یاد نبرده بودند. به ویژه که شیخ زاهد شیخ بزرگ و استاد شاه اسماعیل در آن منطقه زیسته بود و به حرمت وی بارگاهی نیز در شیخ زاهد محله چابکسر در مرز شرقی دولت کیایی برای او ساخته بودند.

هر چند که شاه احمد کیایی برای دفاع از مرز و بوم خویش به دژ ایلمیلی بسنده نکرده بود و در پس آن در رانکوه دژی مستحکم بنا کرده و یکی از نزدیکان را در آن گمارده بود با این همه ایلمیلی و دژ آن از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود. همان گونه که از شاه نشین می توانست تا انتهای قلمروی خویش یعنی در 75 کیلومتری را ببیند و دشت و جلکه و تحرکات نظامی آن را زیر نظر داشته باشد، همان گونه دژ ایلمیلی که در کنار دریا نشسته بود از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. از این کوه هر بیننده ای می توانست دژ مارکوه و دشت های آن را تا تنکابن مرکز و پادگان نظامی دولت صفوی را بنگرد و حتی کوه های بارفروشان(بابل) نیز از آن چکاد به چشم می آمد.

ایلمیلی از آن رو اهمیت ویژه می یافت که تنها راه عبور ممکن در کناره بود. کوه و دریا در آن جا به هم می پیوست و تنها راه عبور آن بود که از کنار دژ و بر بالای کوه رفته و خود را به آن سو رساند. از این رو گلوگاهی بود که هر کسی نمی توانست به سادگی از آن عبور کند. از دیر باز این کوه مرز گیلان و مازندران بوده است. جنگ های هفت ساله آن معروف است. مناطق جنگ سر و سامان رود و روستای دیگر پیرامونی آن از اهمیت فوق العاده برخوردار بود. ایلمیلی دارای راه گریزی در میان کوه بود که به ساحل ختم می شد و دژبانان می توانست در هنگام خطر خود را به دریا رسانده و با کشتی و قایق از آن جا بگریزند و یا امکانات وارد آن سازند.

پتک (potak) روستایی است که در کنار دژ قرار داشت. این روستا بخش وسیعی را شامل می شد که می توان از رنگه (لنگه ) پشته و دیسر و جنگ سر به عنوان آبادی های وابسته به آن یاد کرد. از آن جایی که دشت قابل اسکان نبود و باتلاقی بود، هیچ کسی را توان آن نبود که در آن ساکن شود. مردمان این روستا به دامداری مشغول بودند. بیش ترین ساکن در گذشته در کوه ایلمیلی و اشکونوکوه و لیماکش و گرجیان ساکن بودند و از آن فرود نمی آمدند. تنها گاه در فصل زمستان گله های گاو و گوسفند را به دشت می آوردند تا در میان انبوه درختان وحشی بچرند.

راه شاه عباسی از میان آن می گذشت و از آن جا به تنگدره و آخوندمحله می رفت. شاه عباس این راه را زمانی ایجاد کرد که گیلان را به تصرف خویش در آورد و دژهای ایلمیلی و رانکوه و سپس خود لاهیجان را فتح کرد و شاه احمد از شهر گریخت و سپس اسیر و در زندان قهقهه به بند کشیده شد.

این دژ در عصرهای هرج و مرج دوره شاه محمود افغان و نادری به دست دزدان افتاد و همانند دژ دزکول مرکزی برای غارتگران و چپاول کنندگان مال و منال مردمان تبدیل شد و کم کم همانند دیگر دژها همانند دژ دزکول و مارکوی (مارکوه یا مارد و یا مردکوه ) از میان رفت و چیزی از آن نماند.

پتک روستای بسیار پرجمعیت و آباد بوده است. مردمانش از گالش های کادوسی و مبارز هستند و در جنگ آوری همانندی نداشته و ندارند. البته برخی از اقوام دیگر از اشکور و گیلان در آن جا ساکن شدند. به نظر می رسد که ایلمیلی منسوب به قومی باشد که به نام میلی معروف و مشهور بوده اند و از ایلات معروف ساکن در پتک بوده اند که جز نام کوهی از آن یادگاری نمانده است.

پتکی ها پس از آن که دشت به سرزمینی قابل سکونت در آمد به آن جا کوچ کرده و به کشاورزی و شالیکاری پرداختند. برخی در پتک مانده ولی آنان که به دشت آمدند در کنار دریا و کوه ایملیلی ساکن شده اند. این گروه که از پتک برای کشاورزی آمدند به فتوکیان یا پتکیان معروف شدند. گروهی از رانکوه و اوشیان نیز به منطقه کوچ و در آن ساکن شدند.

دو دوره در تاریخ ایران به عصر کوچاندن اقوام معروف و مشهور است، یکی دوره شاه عباسی است که اقوام بسیاری کوچ داده شدند و دیگر در عصر رضاه شاه پهلوی که او نیز سیاست های عباسی را برای تحکیم قدرت و ایجاد اختلاف میان دشمنان اتخاذ کرد. شاه عباس برای این که قدرت کیایی ها را در منطقه سرکوب کند گروهی از کردهای عمار لو را به منطقه گیلان کوچ داد. وی نیز پس از آن که گیلان را به تصرف در آورد ، گروهی از تالشی ها را که در غرب گیلان می زیستند و مخالف دولت به پیش گیلان بودند به شرق گیلان یعنی منطقه نفوذ کیایی ها کوچ می دهد. تالشی ها در مناطق مختلف به پیش ساکن می شوند که از آن جمله گروهی هستند که در منطقه مرزی دولت کیایی سابق ساکن می شوند تا دوستداران کیایی را مهار کنند. از این رو برخی از تالشی ها در دژ ایلمیلی و پتک ساکن می گردند. آنان بعدها به همراه برخی از پتکی ها به دشت می آیند و تالش محله خود را بنا می گذارند. تالش محله دیگری نیز در منطقه شرقی رامسر ایجاد می کنند و برای آن که دو تالش محله از هم بازشناخته شود، تالش محله پتک به عنوان جدا سازی مطرح می شود. این گونه است که تالش محله فتوک یعنی کوی تالشی های ساکن محله پتک ایجاد می شود.

خواندمیر در تاریخ خویش به گالش های پتک اشاره ای کنایه ای دارد. آن گاه که هزار اسب به سوی تنکابن گریخت، امیر تنکابن به دستور تیمور در پی او آمد وی به سوی گیلان گریخت ولی در منطقه ای که از آن به جنهم دره یاد می کند به دست دو تن از گالش های می افتند و کشته می شوند. خواند میر می نویسد که علت قتل شاه هزار اسب جامه های گران بها و مال و اموالی بود که هزار اسب به همراه داشت.

به نظر می رسد که وی می خواست از باتلاق کناره کوه و دژ ایلمیلی بگریزد ولی به دام ایشان می افتد. اردوگاه کنونی در منطقه باتلاقی قرار داشت و زمین های آن بسیار پر آب بوده است از این رو حتی شالیکاری در حال حاضر با کمبود آب در جاهای دیگر به سختی امکان پذیر بوده است. هزار اسب در این دره کناره کوه ایلمیلی گرفتار و به دست گالشان کشته می شود.

پتک از شمال به کوه ایلمیلی از جنوب به دیسر و رنگه پشته و از شرق به تنگدره و توبن و از غرب به جنگ سر محدود می شده است.

پتک به دو بخش کهنه پتک و تازه پتک تقسیم می شود. در کهنه پتک دو بقعه آقا سید محمد و سیده فاطمه، جدای از هم و در فاصله معین در این روستا قرار دارد و مردم از دور و نزدیک به این بقعه به قصد زیارت جمع می شوند و وجوه نذری در آن می نهند.

در دوره خفقان پهلوی اول که انقعاد هر نوع مجالس وعظ و سوگواری ایام محرم ممنوع بود کسانی که شیفته عزای حسینی بودند بدان جا که به دور از دسترس ماموران بودند می رفتند و مجالس عزاداری برپا می کردند.

مردم تنگدره و لات محله رامسر برای این دو امامزاده احترام خاصی را قایل می شوند و هر ساله برای عزاداری به ویژه در ماه صفر به آن جا رفته و آش پخته و مجالس روضه برپا می دارند.

چند سال پیش در پی جاری شدن سیل چندین سکه طلا مربوط به عهد سامانیان ضرب نیشابور پیدا شد. آقای حاج محمد لاریجانی که یکی از آن سکه ها مشاهده کرده بود مشخصات آن را چنین بیان داشته است که در یک سوی سکه کلمه لا اله الا الله و محمد رسول الله و در سوی دیگر آن به خط کوفی کلماتی حک شده بود که مربوط به عهد امیر منصور سامانی ( چهارم هجری ) می شده است.

این ها نشان گر آن است که پتک از سابقه تاریخی برخوردار بوده و از گذشته های بسیار دور مسکونی بوده است. به نظر می رسد که دستکم از عصر نخست اسلامی مسکونی بوده است

لپاسر جواهرده رامسر

لپاسر جواهرده

آب فراوان و خاک خوب این دشت را بی اندازه زیبا کرده است. از هر سو علف و گل و گیاه است. بوته های گون در دامنه نشسته اند و در دشت علف های بلند آشیانه ساخته اند. آب آن اندازه است که خاک را نرم و گلی می کند و جز در تابستان همه جا آب و گل می شود و پا در گل می ماند. بی خود نیست که آن را لپاسر گفته اند. بی گمان پاهای بسیاری را لپ کرده است و در کام کشیده و نگذاشته است که آسانی گام بر دارد. مکانی و سرایی است که پاها را به کام می کشد و لپ لپ می خورد. در رامسر هم جاهای چندی را به خاطر همین باتلاقی بودن لپاسر می گفتند. یکی در کنار ارودگاه و یکی رو به رو شیلات و یکی کنار شهرداری رامسر. این چند جا را من می شناسم. البته در حال حاضر آب در رامسر و باراندگی آن اندازه نیست که این باتلاق های کوچک باقی باشد. حتی چند اسل و سل هم که در تالش محله فتوک ( پتک آهنگران ) هم بود از میان رفته است و بی آب شده است و کشاورزی و شالیکاری را با مشکل مواجه کرده است.
جوانانی برای گردش به کوه زده تا لپاسر آمده اند، در کلبه های گلی و چوبی جا کرده اند. همهمه و شادی ایشان همه جا را فرا گرفته است. لطیفه گویی شان گرفته است. می گویند و می خندند. برخی ترانه های محلی را می خوانند. وارد که می شوم . سلام و احوال پرسی و آشنایی گرفتن انجام می شود. آن طور که باید و شاید من آن ها را نمی شناسم ولی آنان به شکل و شمایل می فهمند که چه کسی هستم و فرزند چه کسی می باشم. مردان تیز هوش و زیرک که با نگاهی جد و آباء ات را در می آورند. از ردیف چشم می گویند که فرزند کی و بردار کی هستی. این همان علم انساب است که دیر زمانی هنری بوده است و راهی برای درآمد؛ زیرا بسیار بودند که در باره بچه خود تشکیک می کردند و علم ژنیتک و این حرف ها که نبود. این جا بود که علم و هنر قیافه شناسی به کمک می آمد و معلوم می کرد که نسب فرزند به چه کسی باز می گردد. جالب این که واژه ژنیتک در زبان یونانی به معنای پیشانی است. در یونان باستان مردانی بودند که با نگاهی به پیشانی این تشخیص هویت را انجام می دادند و حالا علم هم با نگاهی به چینش و توالی اسیدهای آمینه در ساختار ژنتیکی و ترکیبات آن می فهمد که این بچه فرزند کیست؟
جمعی دور آتش نشسته بودند و شعله های سرخ و فروزانش تا نزدیک سقف بالا می رفت. گرمای آن در این شب های تابستان تن را گرم می کرد. سوز سرمای زمانی خود را نشان می دهد که شخص بنشیند و آرام گیرد. سرمای مطبوع ای است به شرطی که در کلبه و یا در کنار آتش نشسته باشی وگرنه در این ارتفاع چهار هزار متری آدم به خودش می پیچد و می لرزد. غذایی آوردند و به عنوان مهمان ناخوانده ای از من پذیرایی کردند.
غذا را می خورم. املت هم غذایی ناب و نایابی است. در سفرهای پیشین که تا قزوین دست خالی رفته بودم همواره مهمان ناخوانده چوپانان و روستاییان اشکور بودم. البته شده بود که چیزی هم گیرم نیافتاده بود. یادم می آید روزی به قصد سماموس از سرخ تله بالا رفتم و در خط راس آن حرکت کرده و سه ساعته خود را به چکاد رساندم. تیرماهی بود و سوز سرمایش مرا به درون امامزاده کشاند. نه آبی بود و نه غذایی. باید می رفتم از یخچال طبیعی یخ برمی داشتم و با آتش آب می کردم. این تنها راه رفع تشنگی است. هر چند وسیله در آن جا بود و می توانستم این کار را بکنم ولی به خود باورانده بودم که باید شش ساعته به چکاد بروم و برگردم. الان بیش از سه ساعته و یا چهار ساعتی بود که وقت خود را سپری کرده بودم. به سرعت از همان سرازیر تند به سوی باغ دشت سرازیر شدم . سنگ های زیر پاییم سر می خوردند و من هم گاهی چون سنگی به سوی پایین کشیده می شدم. وقتی خود را به ته دره رساندم آبی خوردم ولی گرسنگی بیشتر فشار آورد. معده ام به شدت فشار می آورد. پوست هندوانه ای دیدم. به گمانم مصرفی گردش گرانی بود که با خود همه چیز را داشتند. پوست را به ولع ای خوردم. فکر می کنم از هر خوراک و غذایی بهشتی تر می نمود. کمی که رمق گرفته بودم به سره ای رسیدم و گله های گوسفند و ماستی تعارفی نوشیدم .
این گالش ها همواره دست و دل باز بوده و هستند. بارها مهمانشان شده ام. البته چنان که گفتم از پوست هندوانه و خربزه هم نگذشته ام. البته در موردی در مهران نزدیک بود خرچنگ مرده هم بخورم ولی حالم به هم خورد و از شدت ضعف بی هوش شدم و ساعتی بعد که هوش آمدم خود را در کلبه روستایی چوپانی از روستای پیرمحمد دیدم. آنان روزهایی از من پذیرایی کردند و مرا به پای شکسته به درمانگاه بردند. همه داستان را در یک وقت دیگر می گویم.
با این افکار می خوابم. هنوز خورشید نزده است نمازم را می خوانم راهی می شوم. تا سماموس راهی نیست ولی تا انسانیت راهی بس دور و درازی است. سفر تنهای هم خوب است وهم سخت است و هم بد. بدی اش آن است که افتادی دستگیری نداری . خوبی اش این است که خودت هستی با خودت. همگام و همراه و همدل پیدا کردن برای سفر مشکل است. آدم در سفر با افراد عجیب و غریب آشنا می شود. آن هایی که به نظر خوبند در سفر سرشت و سیره خود را نشان می دهند . بی خود نیست که پیامبر اکرم درورد خدا بر او باد می فرماید باید همسفر و یا همسفره مردمان شوی تا آن ها را بشناسی .
می روم تا آبی از چشمه بنوشم. آبی سرد و خنک که جان آدمی را بیدار می کند. آب سیاه لپاسر سمام معروف است. مادرم می گفت که درمان بیماری به ویژه بیماری سنگ کلیه است. این را از دیگران هم شنیده ام . سعی کردم بیش از یک لیوانی بنشوم . حتما نباید خدای ناکرده سنگ داشته باشی تا آن را بنوشی . می گویند پیشگیری بهترین درمان است. ما هم پیشگیری می کنیم . آب بسیار می نوشیم تا بیمار نشویم. به امید خدا. بسیاری از کسانی که به سوی لپاسر می آیند همراه با سفارش های چندی هستند که دست کم بطری از این آب برایشان برده شود. اثر درمانی آن مجرب است و بسیار کسانی هستند که می گویند به این آب درمان شده اند و سنگ انداخته اند. وقتی کسی می گوید به لپاسر می آید همه سفارش خود را می گویند. مانند آن است کسی به زیارت آستانه های مقدسه می رود که خواسته ها دارند و حوائج و آرزوی دعا و خیر.
مادرم می گفت: تنها آبش درمان نمی کند. برای این که آن آب درمان کند همان آب و هوای کوهستان لپاسر لازم است. باید مدتی در آن جا ماند و آب درمانی کرد. خوب . هوای این جا گرم است و حرارت روزش تشنگی را افزایش دهد و آب خواهی را دو چندان کند. فکر می کنم بیش از سی لیوان آب مصرف می شود. با آن که خنک و سرد است ولی همان اندازه آفتابش سوزان است. بی خود نیست هر کس به لپاسر می آید برنزه می شود. این هوا و این تشنگی و این آب خوردن باید کار دست آدم بدهد که همان درمان و افتادن سنگ است.
به نظرم آمد علت دیگری داشت که مادرم ناخواسته بدان اشاره کرده است. کسی که این راه پنج و شش ساعته سربالایی را بالا می آید و این قدر به کلیه خودش فشار می آورد و آب می خورد آهن هم در بدن داشته باشد می افتد چه برسد سنگ .
از کوه بالا می کشم . سربالایی آن تند و تیز نیست . شبیه همان خط راس سرخ تله تا قله اصلی سماموس است. به آسانی می توان به قله رسید. راهی است که دخترها هم می آیند. در اوائل انقلاب دختر سمپات های گروه های کمونیستی و چریکی همیشه از جورده تا لپاسر را می آمدند. گروه گروه دختر و پسر بود که در لپاسر اردو می زد و با شعرهای چون این راه دور و دراز را کوتاه می کردند. هنوز آوازشان در گوشم است. در این تنهایی همه چیز به سوی آدم می آید از خاطرات دور و نزدیک.
یادم می آید که روزی با گروهی به لپاسر آمدیم . چایی داشتم و ولی کتری و قوری همراه نداشتیم . دیکی رویی آن جا افتاده بود. خوب شستیم و در آن چایی درست کردیم و از قوطی های کنسرو لوبیا هم به عنوان لیوان استفاده کردیم. آدمی وقتی در مشکلات قرار می گیرد و یا کاری را می خواهد انجام دهد کوه را از جلوی پایش می کند چه برسد که اگر پای شکم به میان آید. این خوردن همه چیز را آسان می کند. دیک سیاه افتاده را شسته و از گون آتش ساختیم و آب را جوش آوردیم و چایی درست کردیم و برای لیوان هم از قوطی لوبیا استفاده کردیم این یعنی بهینه سازی و یا هر چیز دیگر که می خواهی نامش را بگذاری .
قله نزدیک است. باد سردش را در خود احساس می کنم. روشنایی یخچال هم تو چشم می زند. سوی چشم آدم را می گیرد و این دو چشم من گاه بی سو می شود. آفتاب بالا آمده و تو چشم می زند.
خلیل منصوری

بخوانید