شور چشمي و چشم زخم

در همه جا از ديرباز اشخاصي به شورچشمي بدنام شده و مي شوند. در اخباري كه از گوشه وكنارجهان مي رسد مساله جادوگران و ساحراني مطرح مي شود كه در آتش خشم مردمان سوخته و مي سوزند. چند وقت پيش در قبيله كنيايي شماري زن را زنده زنده درآتش سوزاندند تنها به جرم اين كه آنان با جادوگري و سحر خويش بدبختي و خشك سالي را به قبيله آنان به ارمغان آورده بودند. در هند و برخي ازكشورهاي آسيايي نيز مساله جادوگران و ساحران مساله جوامع به ظاهر ابتدايي است ولي مشكل اين است كه حتي جوامع متمدن و با فرهنگ غربي نيز از اين مسايل در امان نيستند و مساله جادو و سحر در آن جا نيز به شدت رواج دارد . اين مساله به ويژه در انگلستان و جوامع انگلوساكسون به شدت رواج دارد و فيلم هاي زيادي بر اساس آن ساخته مي شود كه مجموعه هري پاتر يكي از اين مجموعه هاي بسيار معروفي است كه به شكلي جهان و نوجوانان را تسخير كرده است و به عنوان پرفروش ترين فيلم ها و كتاب هاي رماني مطرح مي باشند.
پرسش اساسي اين نوشتار درباره ماهيت برخي از اين پديده هاي شگفت و به ظاهر خرافي است و آيا اين كه قرآن به عنوان كتاب وحياني تا چه اندازه به اين مسايل توجه داشته و آن را تاييد و رد مي كند.
قرآن هر چند كه بسياري از امور را خرافي و نادرست و باطل مي شمارد ولي با اين همه برخي از اقسام وانواع امور شگفت انگيز را تاييد كرده و حتي به آن ها به صورت مختلف پرداخته است. يكي از مسايل مطرح شده در قرآن چشم زخم و شور چشمي است.
بسياري از مردمان چشم زخم و شور چشمي را جزو امور خرافي دسته بندي مي كنند و هيچ گونه اعتقاد و باوري به آن ندارند. با اين همه به نظر مي رسد كه قرآن بر خلاف اين باور نه تنها آن را جزو امور خرافي دسته بندي نمي كند بلكه به نمونه هاي از آن نيز اشاره مي كند و گزارش هاي تاريخي قرآني از گذشتگان و پيشينيان نيز آن را تاييد مي كند.
بررسي علمي اثبات كرده است كه آدمي داراي نيروي و توان شگفتي است كه مي تواند آثار مثبت و يا منفي به جا گذارد.
دانشمندان امروز بر اين باورند كه در برخي از افراد روح و توان منحصر به فردي است كه مي تواند نه تنها اشيا و چيزها را جا به جا كند بلكه مانند اشعه ليزر آن را منفجر و متلاشي نمايد. اين انرژي گاه از راه چشم بيرون و ساطع مي شود.
قدرت تخريبي چشم بستگي به نيروي باطني هر شخص مختلف است. انسان ها به طور طبيعي از چنين توان و انرژي برخوردار مي باشند. البته در برخي از اشخاص به سبب علل طبيعي و يا آموزش هاي خاص و تحولات دروني و بيروني تقويت مي شود و ناخودآگاه آثار خود را به جا مي گذارد ولي اين گونه نيست كه اين نيرو اختصاص به برخي داشته باشد و ديگران از آن محروم باشند بلكه همگان داراي نيرو و تواني از اين دست برخوردار مي باشند كه مي توان با آموزش و تربيت و مهار كردن و هدايت آن از نيروي خاص روح و روان بهره برد.
مفسران تفسير نمونه بر اين باورند كه اين نيرو در برخي از چشم ها تقويت شده و شخص از راه امواج ويژه اي مي توان در ديگري تاثير بگذارد. بسياري مي گويند كه افرادي را ديده و يا مي شناسند كه مي توانند از راه چشم حيواني را بكشند و يا اشيايي را جا به جا كرده و يا وسيله اي را تخريب كنند. به نظر آنان نه تنها نمي بايست كه در انكار اين امور پا نفشرد بلكه بايد امكان وجودي و وقوعي آن را از نظر عقل و علم دور نداشت و آن را پذيرفت .( تفسير نمونه ، ج 24 ص 427)
از حضرت اميرمومنان علي (ع) نقل شده كه فرمودند : العين حق و الرقي حق ؛ چشم زخم حق است و توسل به دعا و خداوند براي دفع آن نيز حق است.( نهج البلاغه ؛ كلمات قصار جمله 400)
مفسران تفسير نمونه براين اعتقادند كه دعا و توسل به خدا مي تواند نيروي مرموز چشم ها را بي اثر سازد و از آثار مخرب آن جلوگيري كرده و يا بكاهد.( نگاه كنيد تفسير نمونه ج 24 ص 428)
از رسول گرامي نقل شده كه فرمود : چشم زخم واقعيت دارد و مرد را در قبر و شتر را در ديگ قرار مي دهد.( بحار الانوار ؛ ج 63 ) و نيز آن حضرت روزي از گورستان بقيع مي گذشت به همراهان خويش فرمود: به خدا سوگند! بيش تر اهل اين گورستان به سبب چشم زخم در اين جا آراميده اند.( تفسير منهج الصادقين ج 9 ص 391)
ريشه اين تفكر را مي بايست در آيات قرآني جست. از جمله مشهورترين آيه در اين مساله مي توان به آيه 51 سوره قلم اشاره كرد كه خداوند مي فرمايد : و ان يكاد الذين كفروا ليزلقونك بابصارهم لما سمعوا الذكر و يقولون انه لمجنون ؛ كافران هنگامي كه كتاب الهي را مي شنوند نزديك است با چشم زخم خود تو را از ميان بردارند و مي گويند كه او ديوانه است.
علامه طباطبايي مي فرمايد كه همه مفسران آيه را به چشم زخم زدن معنا كرده اند كه خود نوعي از تاثيرات نفساني است و دليل عقلي بر نفي آن نداريم ؛ بلكه حوادثي ديده شده كه با چشم زدن منطبق است و رواياتي هم بر طبق آن وارد شده است.
از ديگر آياتي كه در اين باره وارد شده مي توان به آيه 67 سوره يوسف اشاره كرد كه حضرت يعقوب (ع) به فرزندان خويش فرمان و پيشنهاد مي دهد كه هنگام عبور از دروازه هاي شهر مصر بكوشند تا از دروازه هاي مختلف آن وارد شوند و همگان از يك در و همزمان وارد نشوند: فرزندانم از يك دروازه وارد نشويد بلكه از دروازه هاي مختلف وارد شويد" سپس مي افزايد كه من نمي توانم با اين دستور شمار را از رخدادي كه بر شما حتم شده و قضاي الهي به آن تعلق گرفته است برهانم و دورسازم.
مفسران بر اين باورند كه علت اين حكم يعقوب آن بوده است كه ورود گروهي برادران كه همگي در جمال وكمال بي مانند و همانند حضرت يوسف (ع) بودند و داراي قامت هاي رشيد و جمال و زيبايي بودند مي توانست توجه برخي را به ايشان جلب كند و موجبات چشم زخم شود.( تفسير نمونه ج 6 ص 29 و 30)
به هر حال از نظر عقلي و علمي و تجربي ثابت و اثبات شده است كه آدمي داراي نيروهاي شگفت نفساني و روحي مي باشد كه مي توان به شكل هاي مختلف از نيروي خير و شر عمل كند و آثار مثبت و منفي بر جا گذارد.
استاد علامه حسن زاده آملي ( مدظله العالي ) در درس هاي خويش همواره از دانشجويان و طلاب علوم ديني مي خواست كه در سر درس حاضر شوند ؛ زيرا حضور در درس موجب مي شود تا تحت تاثير نيروي شگفت روحي استاد قرار گيرند و متاثر از روح قوي و انرژي ساطع از استاد درك بهتري از درس يافته و متاثر از روح و روان استاد شوند. به نظر وي نوار و ابزارهاي از اين دست نمي تواند تاثيري كه استاد در هنگام حضور بر جا مي گذارد داشته باشد.
به هر حال برخي از افراد به سبب دارا بودن و كنترل و مديريت آن به سوي شر و بدي مي توانند از راه چشم و ساطع كردن و متمركز كردن نيرو و توان باطني بر شخصي و يا چيزي آن را به نابودي بكشانند.
به هر حال چشم زخم و شور چشمي امري است كه نمي توان از آن چشم پوشيد و منكر آن شد. در غرب و شرق عالم مي توان افراد خاصي را يافت كه از اين نيرو و توان به خوبي استفاده مي كنند و اشيايي را تخريب مي كنند.